موسیقی پاپ
موسیقی پاپ
موسیقی پاپ (به انگلیسی: Pop music، که در اصل به معنی موسیقی عامهپسند (popular) میباشد) یک سبک از موسیقی عامهپسند است و معمولاً در مقابل موسیقی کلاسیک و فولک (محلی) قرار میگیرد و از آن ها متمایز است. * با این حال هنرمندان این سبک در سبکهای راک، هیپهاپ، دنس، ریتم اند بلوز (R&B) و کانتری هم میتوانند فعالیت داشته باشند و این باعث میشود که تبدیل به سبکی انعطافپذیر شود. عبارت «موسیقی پاپ» همچنین میتواند به یک زیرسبک خاص (درون پاپ) اشاره داشته باشد مانند سافت راک و پاپ/راک.
مشخصات پاپ به عنوان یک زیرسبک
پاپ معمولاً به عنوان موسیقیای تعریف میشود که به شکل تجاری تهیه میشود یا هدف تولید آن سود مالی است. بنا به تعریف سایمون فریت، منتقد موسیقی و جامعهشناس متخصص موسیقی مردم پسند، موسیقی پاپ بیشتر به عنوان یک صنعت شناخته میشود نه هنر. البته این موسیقی را میتوان در حیطه بازار، ایدئولوژی، تولید و زیباییشناسی هم معنا کرد. درواقع، پاپ طوری طراحی شده که «برای همه جالب باشد» و «از هیچ جای خاصی نیامده» و قرار هم نیست «سلیقه خاصی را اعمال کند».
پیشینهٔ موسیقی پاپ
دههٔ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰
این نوع موسیقی از سبکهای بلوز (شیکاگو)، و کانتری (تنسی) تأثیر گرفت.
دههٔ ۱۹۵۰
خوانندگان پاپ آن دوره کسانی چون بینگ کراسبی، فرانک سیناترا، دین مارتین، بابی دارین و پگی لی بودند، اما خوانندگانی چون بیل هالی، فتس دامینو و الویس پریسلی به دلیل اینکه از نسل جوان تری بودند بیشتر معروف شدند.
دههٔ ۱۹۶۰
این دهه با گروههایی چون جانی تلوتسان، بابی وی، برایان هایلند، تامی رو، جین پیتنی، فرانکی آوالن شروع شد. در نیمهٔ آن با هنرمندانی چون کارول کینگ، نیل دایموند و برت باکاراک، آرتا فرانکلین، ایسلی برادرز، ری چارلز، استیو واندر، سوپرمز، ماروین گی، باب دیلن و سایمون و گارفانکل متحول شد. میتوان گفت که گروه بیتلز انقلابی در انگلستان ایجاد کردند. اگرچه آنها پاپ نبودند.
دههٔ ۱۹۷۰
در این دوره موسیقی دیسکوی بیجیز، پیانوی بیلی جوئل و التون جان، کانتری ایگلز، هنرمندان راک/پاپ مانند خولیو ایگلسیاس راد استوارت، استیلی دان و فلیتوود مک گل کرد. ایبیبیای گروه سوئدی بودند که با مسابقه ترانه یوروویژن به شهرت رسیدند و انقلابی در موسیقی پاپ کردند.
دههٔ ۱۹۸۰
برجستهترین خوانندهٔ این دوره، مایکل جکسون بود که با انتشار آلبومهای «تریلر» (پرفروش ترین آلبوم موسیقی جهان تا به امروز) و «بـد» (یکی از پرفروشترین آلبومهای تاریخ) تغییرات بنیادی و ساختار شکنی را در سبکهای موسیقی و به خصوص سبک پاپ، ایجاد کرد. مایکل جکسون را «سلطان پاپ» و مدونا را «ملکهٔ پاپ» مینامند. سایر هنرمندان این دوره عبارتاند از مدرن تاکینگ (که با تک آهنگ «You are my heart you are my soul» توانست چندین هفته در صدر جدولها باشد)، مایکل بولتون، پرینس، جانت جکسون، دوران دوران، گروه پلیس، سیندی لاپر، ویتنی هوستون، فیل کالینز، کایلی مینوگ وپائولا عبدل و کالچر کلاب.
دههٔ ۱۹۹۰ و قرن ۲۱
دههٔ ۱۹۹۰ و قرن ۲۱ با مد شدن گروههای پسر و گروههای دختر چهره دیگری گرفت. در انگلستان گروههای تیک دت، بلو، اسپایس گرلز وارد شدند. گروههای ایرلندی این دوره بویزون و وستلایف بودند. آمریکا هم بکاستریت بویز و هنسون و 'ان سینک را داشت، و افرادی مانند ویلا فورد، مندی مور، بریتنی اسپیرز و کریستینا اگیولرا هم به عنوان «پرنسس پاپ» شناخته میشوند. در سال ۱۹۹۹ سبک لاتین پاپ را ریکی مارتین عرضه کرد و توسط افرادی مانند جنیفر لوپز، شکیرا، انریکه ایگلسیاس و مارک آنتونی دنبال شد.
در سال ۲۰۰۲ عضو قدیمی ' ان سینک یعنی جاستین تیمبرلیک با آغاز با یک آلبوم انفرادی به یک موفقیت تجاری دست یافت و به عنوان «پرنس پاپ» شناخته شد. تین پاپ در کانال دیزنی توسط ستارگانی چون هیلاری داف به وجود آمد، گروههای بریتانیایی پاپ راک چون باستد و مکفلای، و خواننده-آهنگساز «پاپ-فانک» کانادایی اوریل لوین در دههٔ ۲۰۰۰ به شهرت رسیدند. خوانندگانی که سبکهای دیگر پاپ را دربرمی گیرند عبارتاند از ویتنی هوستون و ماریا کری در R&B، گارث بروکس و شانیا توین در کانتری، و در دنس پاپ کایل منگ و مدونا که یکی از پر فروشترین خوانندگان تمام دوران بود. مطرحان موسیقی پاپ که در بین بینندگان جذابیت یافتند افرادی مانند سلن دیون و نورا جونز بودند. همچنین مدرن تاکینگ با ۱۱ سال غیبت در عرصه موسیقی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۸ دوباره در سال ۹۸ آغاز به کار کرد. آلبوم آنها تحت عنوان Back for good در هفته اول ۷۰۰۰۰۰ نسخه فروخت و یک بار دیگر مانند سال ۱۹۸۴ در بازار فروش موسیقی همهمه کرد.
موسیقی راک
موسیقی راک گونهای موسیقی عامهپسند است که در دهه ۵۰ میلادی تحت عنوان راک اند رول شکل گرفت و در دهه ۶۰ و بعدتر به طیف گسترده ای از سبک های موسیقی، به ویژه در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا گسترش یافت. موسیقی راک ریشه در راک اند رول دهه ۴۰ و ۵۰ دارد که خودش شدیدا متأثر از ریتم و بلوز و سبک کانتری است. موسیقی راک تحت تأثیر ژانرهایی نظیر فولک و بلوز است و تأثیراتی از موسیقی جز و کلاسیک را نیز در خود گنجانیده است.
راک اند رول و راکابیلی نفوذ عمدهای در موسیقی راک داشتند. نام راک کوتاه شده عبارت راک اند رول است و از فعل to rock در زبان انگلیسی به معنای جنباندن و تکان خوردن میآید و در سال ۱۹۶۰ که موسیقی راک انگلیسی توسعه یافت، واژه «موسیقی راک» عمومی و مردمیتر شد. از اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی نام راک اند رول صرفاً به موسیقی دهه ۵۰ و ۶۰ اطلاق شده ولی نام راک همچنان بهعنوان نام فراگیر این گونه (که شامل راک اند رول هم میشود) بهکار میرود. موسیقی راک با توسعه و گسترش سبک خود و تداخل با موسیقی انگلیسی و نفوذ آن، و علیرغم محدودیتها و شرایط اجتماعی، یک پدیده فرهنگی بینالمللی شد. موسیقی راک، شامل انواعی از سبکهای مختلف و متنوع است که از مقبولیت عمومی گستردهای برخوردار هستند.
در دهه شصت میلادی که از آن به عنوان عصر طلایی یا دوره کلاسیک راک یاد می شود شماری از سبک های زیرمجموعه موسیقی راک پدید آمدند نظیر بلوز راک، فولک راک، کانتری راک، جز- راک فیوژن که بسیاری از آن ها سهم بسزایی در گسترش سایکدیلیک راک داشتند که متأثر از جلوه های ضدفرهنگی بود. سبک های جدیدی که از این جلوه ها زاده شدند شامل پراگرسیو راک بود که المان های هنری را گسترش می داد؛ گلم راک که سبک های بصری و نمایشی را پررنگ می کرد؛ و زیر شاخه های اصلی هوی متال که در عین تنوع بر قدرت صدا و سرعت تأکید داشتند. در نیمه دوم دهه هفتاد پانک راک همزمان با تقویت کردن و به مقابله برخاستن با این گرایش ها به تولید شکل نوپا و پرانرژی موسیقی می پرداخت که با نقدهای آشکار سیاسی و اجتماعی هویت می یافت. پانک با گسترش پی در پی دیگر سبک ها که شامل نیو ویو و پست پانک و در نهایت جنبش آلترناتیو راک بود، به دهه هشتاد نفوذ کرد. از دهه نود آلترناتیو راک بر راک غالب شد و خودش به زیر شاخه های گرانج، بیت پاپ و ایندی راک تقسیم گشت. بعلاوه سبک های فرعی از جمله پاپ پانک و رپ راک و رپ متال از آن تاریخ پدید آمدند و نیز بازنگری تاریخ راک نشان از آن دارد که سبک هایی نظیر گاراژ راک/ پست پانک و سینت پاپ در آغاز هزاره جدید جانی دوباره یافتند.
موسیقی راک همچنین نیروی محرکه ای برای جنبش های فرهنگی و سیاسی بود که منجر به پدید آمدن خرده فرهنگهایی نظیر مدها و راکرها در بریتانیا و هیپی ها شد که در دهه شصت در سن فرانسیسکوی ایالات متحده متولد شدند. به طور مشابه در دهه هفتاد فرهنگ پانک خرده فرهنگهای برجسته ای نظیر گوث و امو را پایه ریزی کرد.
شاخصهٔ راک ملودی صوتی و آوایی همراه با هارمونی است که توسط گیتار الکتریک، گیتار باس و درامز و اغلب با تأکید روی ضربهای قوی پشتیبانی میشود. نوعا، راک، موسیقی آهنگ محور با کسر میزان ۴/۴ و همراهی گروه کر است، هرچند دشوار بتوان موسیقی راک را بواسطه تنوع بیش از حد و ویژگی های مشترک موسیقیایی، به طور مشخص توصیف کرد. همانند موسیقی پاپ، شعرها بر مضامین احساسی تأکید دارند، هرچند نشانی طیف گسترده ای از سایر زمینه ها و اغلب نیز سیاسی و اجتماعی را می توان در آن یافت. با تسلط سفیدپوستان بر راک، نوازندگان مرد به عنوان یک عامل موثر بر شکل گیری زمینه های موسیقی راک شناخته شدند. موسیقی راک در تأکید بر نوازندگی، اجرای زنده و اصالت ایدئولوژی نسبت به موسیقی پاپ در رده بالاتری قرار دارد.
سازهای موسیقی کلیددار، مانند ارگ و پیانو، اغلب در انواع مختلف موسیقی راک مورد استفاده قرار میگیرند. در تاریخچهٔ راک و اوایل توسعهٔ این نوع موسیقی، استفاده از سازهای بادی برنجی و چوبی، مانند ساکسوفون، بطور عمومی در بعضی سبکها رایج بودند، اما در سبکهای فرعی جدیدی که از سال ۱۹۹۰ به وجود آمد، کمتر مورد استفاده هستند. موسیقی راک از نظر وسعت زیرشاخهها بسیار گسترده است و از نظر تأثیرات اجتماعی و گستردگی شنوندگانش در بین دیگر سبکهای موسیقی قابل توجه است.
سبکهای موسیقی راک
راک اند رول
راک اند رول که یکی از سبکهای تأثیر گذار و متداول در موسیقی راک است و روندی غیر قابل پیش بینی را طی کرده است. در ابتدا زمانی که موزیسینهای راک موسیقی کانتری و ریتم اند بلوز را با هم تلفیق کردند، راک دارای مشخصههای بارزی مثل آنارشیسم بود ولی بعدها با گذشت زمان، این مشخصه نادیده گرفته شد و این نوع موسیقی به سمت کسب مهارت و ایجاد تحول رفت. الویس پریسلی معروف به پادشاه، جزء مهمترین شخصیتهای راک اند رول و یکی از موفقترین شخصیت تاریخ سبک راک به شمار میرود.
پاپ/راک
پاپراک (پاپ راک) یکی از عمدهترین شاخههای موسیقی محسوب میشود که به طور کلی به هر نوع موسیقی پاپ ساخته شده پس از دوران جذب راک اند رول به پاپ، Pop rock میگویند. از ویژگیهای این سبک ملودیک و گیرا بودن موسیقی آن است. از گروههای مشهور فعال در این سبک میتوان به برادران اورلی، بیتلز، Rowed House و سلین دیون اشاره کرد.
سافت راک
گرچه سبک سافت راک (Soft Rock) در اوایل دههٔ هفتاد پایه گذاری شد اما زمزمههای آن از اواخر دهه شصت آغاز شده بود. سافت راک موسیقی ملایمیست که بیشتر تکیه بر خواننده و ترانه سرا دارد تا نوازنده؛ گروه فلیت وود مک در دهه هفتاد مشهور ترین گروه این سبک است.
سافت راک تا حدی متمایل به پاپ-راک است اما با فضایی ملایمتر و نرمتر. گروههایی مثل کارپنترز و شیکاگو تکیه بر موسیقی ساده و ملودیک داشتند و در طول حیات خود با تهیه کنندگان مختلفی هم کار کردند. در طول دههٔ هفتاد، سافت راک بازار موسیقی را تحت تأثیر خود قرار داد و به طور جدی موسیقی تلفیقی هم عصر خودش را دچار دگرگونی کرد.
هارد راک
از نظرِ اکثریت دست اندر کاران موسیقی، دو سبک هارد راک و هوی متال مشابه هستند. چرا که شباهتهای بسیار زیادی بهم دارند. در هر دو مورد صدای خشن گیتار کاملاً قابل تشخیص است و بطورِ معمول نقش اساسی را در گروه، خواننده اجرا میکند که معمولاً وظیفه نواختن سازی را هم به عهده دارد. اگر چه تفاوتهای اساسی نیز دیده میشود از جمله لزوم وجود ریتم در پس زمینه موسیقی هارد راک. در صورتی که این ویژگی در موسیقی هوی متال دیده نمیشود بلکه این نوع موسیقی بر صدای خشن گیتار و ریتمهای کوبهای تکیه دارد.لد زپلین پر نفوذ ترین گروه سبک هارد راک است.
هارد راک در اواخر دههٔ ۶۰ رشد خود را آغاز کرد و تحولی در زمینه موسیقی راک ایجاد کرد. در هارد راک کمتر از بلوز از بداهه نوازی استفاده میشود و در عین حال به خشونت سبک هوی متال نیست، اگرچه همان ریف ها و سولوهای طولانی و صداهای خشن در هارد راک نیز هست. در این سبک این ریتمها و ریفها هستند که بیشترین اهمیت را دارند و باید به بلندترین شکل ممکن نواخته بشوند.
گرانج
سبکی که اوج درخشش آن در دهه ۹۰ اتفاق افتاد و تبدیل به محبوبترین سبک هارد راک این دهه شد و این درخشش نتیجه خلاقیت کرت کوبین و بقیه اعضای نیروانا بود. سبکی که از دل بلک سبث برخاست و حاصل ترکیب موسیقی پانک و هوی متال بود و البته گرایشش بیشتر به سمت پانک بود تا هوی متال، بخصوص در انتخاب اشعار و نوع اعتراض موسیقیایی آن. اما در نحوه نواختن ریفها به هوی متال شباهت بیشتری داشت. این سبک دارای دو نسل و دورهٔ مشخص است: نسل اول شامل گروههای گرین ریور، ماد هانی میشد که این موج هنوز هم ادامه دارد و ریفهای آن سنگین تر و خشن تر از ریفهای دورهٔ دوم است. مشهورترین گروه از موج دوم نیروانا است که موسیقی آن ملودیک تر از سایر گروههای گرانج است و مهمترین ویژگی آن stop-start زیاد آنست.
آلترنیتیو راک
آلترنیتیو راک یکی از شاخههای راک است که تمام گروهای پست پانک را از اواسط دهه هشتاد تا اواسط دهه ۹۰ تحت تأثیر خود قرار داد. آلترنیتیو راک
پانک راک
در اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰، رویدادهای اجتماعی، مانند جنگ ویتنام، تورم، و بیکاری، در موسیقی ان دوران خود را منعکس میکرد. در حالی که موسیقی جدی تر میشد، اما ارتطباتش با مسایل روزمره زندگی کم میشد و در بیشتر حالت فرار از واقعیات میگرفت. در همین زمان بود که گروههای پانک در انگلیس با تأثیر گرفتن از این جو، و همچنین با کمک از موسیقی بعضی ازگروههای آمریکایی، رو به گسترش رفتند. از اولین و مشهورترین این گروهها، سکس پیستولز بود.
تنوعهای موسیقی راک در دهه ۱۹۸۰
در دهه ۱۹۸۰ موسیقی راک مردمی اشباع و جذب شد. این دوران همچنین شاهد موج جدید هوی متال انگلیسی بود. در اولین بخش این دهه شاهد هنرنمایی ابتکارها و نوآوریهای ادی ون هلن و گروه ای سی دی سی هستیم. بونو از یوتو به گرایش و تمایلهای خود ادامه داد. همگام با این پدیده، باندهای موج جدید پاپ با اجرا کنندگانی مانند بیلی آیدولو گوگوسبا شهرت افزاینده خود مردمی و عمومی باقیماند. راک قلب مملکت آمریکایی این مورد بطور قوی افزایش یافت که مثالی از آن توسط بروس اسپرینگتون، باب سگر، جان (کوگار) ملنکاپ و دیگران بود. که این توسط تصنیف نویسان- خوانندگان سنتی آمریکایی، پل سایمون و ستاره سابق انگلیسی برنامه راک، پیتر گابریل موسیقی راک ورل با انواع سبکهای موسیقی سنتی در سراسر جهان تقویت و معروف شد، این شهرت و معروفیت بنام *موسیقی جهانی* شناخته شد و شامل تقویت و معروفیت مانند راک نسلهای مختلف شد.
بریت پاپ
موقعی که آمریکا لبریز از موسیقی گانگ و گانگ ثانوی و هیپ هاپ بود، بریتانیا به سبک موسیقیی در اواسط دهه ۹۰ برگشت که بریت پاپ نامیده میشد و توسط باندهایی مانند سدو، اوسیس، روحیه، ردیو هد، پالپ و بلِر اجرا میشد.
هوی متال
یکی از زیرشاخههای اصلی راک، سبک هوی متال است که امروزه خود به عنوان یک شاخهٔ اصلی شناخته میشود.از موسیقی متال که به علت خشنبودن آواها به این نام خوانده میشود، به خودی خود زیر شاخههای متعددی منشعب شدهاست.این موسیقی با گروه لد زپلین و سپس بلک سابات آغاز شد . دههٔ هشتاد میلادی دوران شکلگیری کاملتر و تعالی این سبک به حساب میآید.
رپ
سبک موسیقی رپ که در دهه ۱۹۶۰ توسط سیاهپوستان آمریکایی در برانکس (واقع در نیویورک) به وجود آمد نوعی سلاح مبارزه جوانان سیاه با تبعیضهای نژادی رایج در آن زمان بود و به همین دلیل بود که به خاطر بیان مشکلات زندگی در گِتوها (جایی برای زندگی مردمی که جزو اقلیت یک شهر به حساب میآیند) به موسیقی گتو نیز شهرت دارد.
گرچه همواره سیاهپوستان را صاحبان موسیقی رپ میدانند اما نمیتوان از نقش آمریکاییهای لاتینی تبار در زنده نگه داشتن این سبک چشم پوشی کرد، در ثانی رپ در دنیای امروز از چار چوبی که آنرا منحصراً مربوط به سیاهپوستان میساخت خارج شده و به یک شیوه اعتراض برای جوانان جهان تبدیل شده؛ در واقع هر جا که جوانها هستند و هر کجا که نارضایتی وجود دارد رپ هم بعنوان یک شیوه اعتراض که در قالب موسیقی و در دل کلماتی که به سرعت و پشت سر هم پیاده میشوند نهفتهاست ٫ در آنجا حضور دارد.
می توان گفت رپ موسیقی اعتراضی است که کمی چاشنی طنز (fun) به آن اضافه شده است.
تاریخچه
سیاهپوستان بنیان گذار رپ در آن زمان بدلیل نداشتن استطاعت مالی کافی و عدم وجود امکانات لازم، قادر به ضبط آهنگهای خود در استودیو نبودند و به ناچار هنر خود را در خیابان عرضه میداشتند و به جای استفاده از ساز، دست میزدند! (صدای دست زدنی که امروزه در در آهنگهای رپ و هیپ هاپ میتوان براحتی آن را شنید به نوعی احترام به رپکن های اولیه و بنیانگذاران رپ است) اما بالاخره روزی رسید که رپکن ها توانستند آهنگهای خود را ضبط کنند.
با اینکه بسیاری معتقدند اولین آهنگهای رپ را گرندمستر فلش یا The Sugarhill Gang ضبط کردهاند اما این عقیده در مورد موسیقی Hip Hop صحت دارد نه در مورد رپ. به هر تقدیر نخستین آهنگ رپی که رسماً در تاریخ موسیقی ضبط شد «Here Come the Judge» نام داشت که در سال ۱۹۶۸ توسط کُمدین معروف Pigmeat Markham ضبط شده بود.
رپ و هیپ هاپ حال حاضر آمریکا
هر چند رپ و هیپ هاپ در آمریکای امروز هنوز هم لحن تلخ و تمسخر آمیز اعتراضی خود را حفظ کرده اما دیگر دربارکن مباحثی که در آغاز تولد خود به آنها میپرداخت سخنی به میان نمیآورد یا حد اقل ٫ به ندرت درباره آنها سخن میگوید؛ گویا آرزوی دکتر لوتر کینگ در مورد برابری حقوق سیاهان و سفید پوستها، لااقل در مورد رپکن ها در حد زیادی به تحقق پیوسته، چون محور اصلی موسیقی رپ و هیپ هاپ در آمریکای حال حاضر را گنگستا رپ (Gangsta Rap) و تا حدود زیادی هاردکور رپ (Hardcore Rap) تشکیل میدهد به عبارت ساده تر امروزه مباحث اصلی این موسیقی را مواد مخدر، قانون شکنی و در مجموع هر مبحث دیگری که باعث میشود والدین فرزندان خود را از گوش دادن به این موسیقی منع کنند؛ شاید امروزه بتوان رپ را فقط متعلق به بزرگترها نامید اما در این میان گروههایی مثل Native Deen و رپکن هایی که سبک Christian Rap را دنبال میکنند تلاشی هر چند بی فایده برای جلوگیری از این امر میکنند اما با وضعی که امروز بر دنیای رپ و هیپ هاپ حاکم است شاید تنها میتوان آنها را رپکن هایی متعلق به دنیای کوچکترها دانست.
نوحه
نوحه زاری یا نالهاست.
نوحه قطعهای ادبی است که به صورت آهنگین اجرا میشود و مضمونی غم انگیز و بعضاً حماسی دارد.نوحه خوانی ریشهای به درازای غمهای تاریخ و زمزمههای افراد و بخصوص مادران و بانوان در سوگ عزیزانشان دارد.
در مذهب شیعه، نوحه توسط مداحان و در مراسم مذهبی اهل بیت اجرا میشود.
نوحهها سبکهای گوناگونی دارند و برخی از آنها امروزی و مثلاً به صورت پاپ هستند.
تواشیح
تواشیح از نظر واژگانی، یعنی زینت و آرایش. تواشیح جمع کلمه توشیح است یا وشاح و موشحات جمع کلمه (مُوَشح) که از ریشه (وشح) به معنای آراستن است. آمده است که:
مبارزان عرب در گذشته، آلات رزم چون زره و غلافهای شمشیرهایشان را که آراسته یا مرصع به نگینهای رنگارنگ بود، مُوَشَّح مینامیدند و بعضی گفتهاند: به همین دلیل به نوعی شعر که از نظر وزن، مضمون و محتوا، شادتر و جذابتر از اشعار دیگر است، مُوَشَّح گفته میشود.
در کاربرد و اصطلاح عام
تواشیح گونهای آواز دینی است که موضوعات اشعار آن یا دعا است و یا در مدح و نعت پیامبر اسلام و اهلبیت پیامبر هستند. زبان آن معمولا عربی است و اغلب بدون همراهی ساز موسیقی است. تواشیح دارای تکخوان است و گروهی وی را همراهی میکنند که به آنان (بطانه) میگویند. این آواز دینی مملو از هنرهای زیبای تنغیمی است و عموماً آهنگین است.
تواشیح خود دارای اسلوب و روش خاصی است که آن را از اناشید، مدائح، ابتهال، مناجات، دعا، قوالی، مولودخوانی و مداحی متمایز میکند.
تعریف
تواشیح گونهای هنر دینی است که از ترکیب دو مقوله شعر و موسیقی تشکیل شده است.
بر همین اساس میتوان برای تعریف تواشیح از دو جنبه موضوع را بررسی کرد:
تواشیح از جنبه نغمهها و موسیقی
تواشیح از جنبه شعر و ادبیات
تواشیح در ایران
تاریخچه تواشیح و ابتهالخوانی در ایران چندان دیرپا نیست و شاید از اوایل انقلاب با تلاشهای مرحوم ایرج قیم که از اساتید فن بودند و در مصر تحصیل کرده بودند، تواشیح وارد ایران شد. اصالت تواشیح منطبق بر ملودی و سبکهای ایرانی است. بیش از ۹۰ درصد دستگاهها و ملودیهایی که در عربی مورد استفاده قرار میگیرد ایرانی هستند. تنها مقامی که در زبان عربی داریم مقام حجاز است که آن هم معادل همایون است. اما اصالت تواشیح منطبق بر ملودیها و سبکهای ایرانی است اما تفاوتهای حسی و حالی وجود دارد
موسیقی بیکلام
موسیقی بدون کلام (به انگلیسی: Instrumental music) به موسیقی ای گفته میشود که بدون آواز و صدای خواننده تهیه میشود در این موسیقی فقط از صدای ساز استفاده میشود، در گذشته نیز (ماقبل تاریخ) صدا ی هماهنگ و موسیقی وجود داشته است که امروز اطلاعات کمی درباره آن دوران در دست است.
از اساتید معروف موسیقی بیکلام دنیا میتوان یانی را نام برد. همچنین از اساتید معروف ایران میتوان استاد جواد معروفی و استاد انوشیروان روحانی را نام برد.
موسیقیدرمانی
موسیقی درمانی روشی است در جهت برخی اهداف درمانی با کمک موسیقی که میتواند مواردی از جمله تقویت و ساماندهی سلامت روحی و جسمی افراد را به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر از موسیقی درمانی برای بازیافت، نگهداری و تقویت سلامت جسمی و روحی و عاطفی استفاده میشود.
تاریخچه
تاریخچه استفاده از موسیقی به عنوان روشی برای درمان به زمان ارسطو و افلاطون باز میگردد. از آن زمان به بعد رگههایی از استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بکار رفتهاست. اما در قرن بیستم فکر رسمی استفاده از موسیقی برای درمان مصدومین جنگ جهانی اول آغاز شد و هر چند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود که با قدمهایی که برداشته شد، بتدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمنهای متعددی تشکیل گردید. بطوری که در سال ۱۹۴۴ اولین برنامه آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه میشیگان آغاز شد.
در سال ۱۹۵۰ انجمن موسیقی درمانی آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۷۱ انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا AAMT آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۸۵ فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بینالمللی به ثبت رسید. انجمن موسیقی درمانی ایرانی با اهداف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرآیند موسیقی درمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این شیوه درمانی فعالیت خود را آغاز کردهاست.
پیشینه موسیقی درمانی در تاریخ ایران
نخستین سیستم نظام یافته آکادمیک موسیقی درمانی در ایران باستان بنا گردید. بر اساس کتیبههایی که در سال ۱۳۴۹ یافت گردیدهاست در دانشگاه جندی شاپور اهواز دانش موسیقی و درمان با موسیقی از دپارتمانهایی بودهاست که هر دانشجوی پزشکی آن زمان (۱۵۰۰ الی ۱۳۹۰ سال پیش) باید آن را میگذراند نکته جالبی که وجود دارد اینست که پرستارهایی برای بیمارستانهای آن زمان پرورش مییافتند میبایست در نواختن چند ساز اصلی تبحر داشته باشند و بر این اساس موسیقی تجویز شده از پزشک را ارائه میکردهاند.
این موسیقی ارائه شده در هنگام زایمان زنان دربار ساسانی از لوازم کار یک پزشک بود از لحاظ پیشینه، موسیقی آرام بخش در ایران باستان با ظهور دین زرتشت آغاز شد. کتاب اوستا و اشعار آهنگین گاتها الهام بخش موسیقی دانان برای تصنیف آوازها و ملودیها و همچنین تشکیل مراسم و آیینهای موسیقایی بودهاست. در واقع موسیقی در تاریخ ایران باستان در خدمت تلقینات دینی و اشارات مذهبی بودهاست که اکنون در تمرینات تن آرایی انواعی از آن را شاهد هستیم.
بعد از حضور اسلام در ایران عمده فعالیتهای موسیقی نوشتاری و نظری شد و بیشتر مطالب نظری رنگ و بویی از برداشت یونانیان داشت که با اعمال تغییراتی منتقل شده بودند. یونانیها موسیقی را در میان موضوعهای فلسفی مطرح میکردند و بیشتر فیلسوفان در کنار علوم دیگر در مورد موسیقی اظهار نظر میکردند. به طور اجمال آثار نوشتاری گذشتگان در مورد تاثیر موسیقی بر روح و نفس بیشتر بر محور طبایع و مزاج زمان و افلاک و سماع است که بزرگان حکمت، فلسفه، و پزشکی ضرورتاً نکاتی در این باب آوردهاند.
از مهمترین آثاری که در این زمینه وجود دارد قابوس نامه اثر کیکاووس بن قابوس بن وشمگیر است که به طور مفصل به اثر نواختن موسیقی در طبایع مختلف اشاره دارد. او بزرگترین هنر نوازندگی را از آن میداند که متناسب با طبع و حال شنونده بنوازند.«رامشگر (نوازنده) را بزرگترین هنر آنهاست که بر طبع مستمع رود».وی از نخستین مسلمانانی است که در اثر خود باب مهمی را به موسیقی درمانی اختصاص دادهاست وی پس از این که شیوههای عملکرد و برخورد اجتماعی یک موسیقی درمان گر را ذکر میکند براساس ۱-طبایع چهارگانه ۲- سن ۳- جنس شنونده موسیقی، نوعی موسیقی مربوط به آن طبقهبندی را توصیه میکند که متاسفانه بسیاری از گوشههایی که عنصرالمعالی نام بردهاست در گذر زمان فراموش شده و تنها نامی از آن باقی نماندهاست.
اشاره عنصرالمعالی به صفات دموی، صفراوی و … توجه به وضعیت روانی و عاطفی شنوندهاست در مبانی روش موسیقی و آواز دورههای مختلف زندگی را از هم تفکیک میکند. برای کودکان نغمهها و آواز و نوازندگانی ساده و آسان و سبک را ذکر میکند. از دید او چون کودکان درک لطیف تری دارند برای آنها ترانه ساخته میشود و نغمههایی با وزن سبک تا راحت بفهمند و از آن لذت ببرند و برای اهل موسیقی و پیرامون موسیقی جدی را توصیه میکند. پس از این وصفی در انواع نواها با توجه به شغل افراد دارد من جمله «در سرا کار حریفان را همی نگرد اگر قوی مردمان خاصی مبین سزای عقل که حرف مطربی دانند (یعنی مردم خردمند) پس راههای نیک و نواهای نیک همی زن اما سرود بیشتر اندر پیری گوی اندر مذمت دنیا اگر قوی سپاهی و عیار پیشگان را بینی و دو بیتیهای ماوراء النهری گوی در حزب کردن و ستودن عیاری …»
اما در زمینه موسیقی درمان و فواید جسمی آن ابن سینا در دانشنامه علایی بابا بزرگی به نام بابا موسیقی دارد که سخنان بدیع از این نابغه پزشکی ذکر گردیدهاست همچنین در این زمینه در کتاب شفا بخش مهمی را بدین گفتار اختصاص دادهاست:
علم موسیقی جز وی است از بدن انسان که میگردد از دل و سینه تا ناف گاه بالا میرود و گاه پایین دل آید و از اول هر ماه تا سلخ، هر روزی در عضوی باشد از اعضاء رئیسه و همواره سیار با ستاره ارقنوع. و این ستاره ارقنوع سیارهای است رد وجودی آدمی به منزله آب و خون که هر روز در عضوی باشد پس در هر عضوی که باشد نبض را از او خبری است و نباض و حکیم را واجب است که علم ادوار را نیکو فراگیر تا بود که در تشخیص نبض کمتر خطا کند … روز اول ماه عیش کمتر کند که نبضش در سر قحف باشد دوم ماه در دماغ سوم ماه در کام چهارم ماه در حنجره پنجم ماه در کیلوس، شش ماه در کیموس، هفتم ماه در سینه هشتم سر نهم در امعاء، دهم در احسا، یازدهم در ناف، دوازدهم بر دستها، سیزدهم بر دست چپ، چهاردهم باز در دماغ رود. و قرار بگیرد تا پانزدهم در کام باشد و شانزدهم ماه باز معاودت به قلب کند این مرتبه در هیچ مکان نیز تقلیل نکند تا به عروق صافن … و باز رد اول ماه به قدرت حضرت الله رجعت در دماغ و سر کند جراح را واجب است که در روزی که ارقنوع و کوکب موسیقی در دماغ و حدقه چشم باشد دست علاج از امراض عین و دندان و تنقیه دماغ و جگر کوتاه دارد که محل خطر است و دیگر چندین مرض را حکمای فلسفه از علم موسیقی و مقالات و پرده و نغمات غریبه موزون معالجه میکردهاند مثل دق و سل و قولنج و تب صفراوی.
«…چنانچه هر نغمه که باشد به نسبت کواکب سبعه تعلق به امراض مذکور دارد در روزگار قدیم حکما علاج بیمار به آلات طرب میکردهاند مناسب اوقات لیلی و نهاری در خانه خلوت مزین و روشن در نظر مریض ساز را به نوازش در میآوردهاند تا این که به مرور آن مرض به اسهل وجوه بی مداوا او اشربه و از آن شخص زایل میشدهاست و در نسبت کواکب سبعه مذکور خواهد شد که هر ستاره به کدام مقام نسبت دارد و چون مغنی آواز بر کشد صدا از عروق قلبی و شرایین و مسا مات بدن استخراج شود و چون به حلقوم رسد از آنجا مابین کی لوس و کی موس رسیده نزاکت و لطافت به هم رسیده بیرون آید و موجب حال شود..
در این گفتارها به چند نکته عمده برخورد میکنیم :
۱-این سینا علم موسیقی را جزئی از ترکیب بدن انسان میداند که اگر دیدگاه او را بپذیریم به دید جدید از شیوه درمان گر موسیقی دست مییابیم (فراموش نکنید که آثار او را قرنها در معتبرترین دانشگاههای اروپایی تا ابتدای قرن بیستم به عنوان مرجع تدریس میکردهاند.)
۲-بوعلی جوهره موسیقی را در اعضای بدن سیار میداند و به نظر او این حرکت از زمانبندی بسیار دقیقی تبعیت میکند و حتی بر همین مبنا تجویز درمان نموده یا پزشک را از درمان باز میدارد.
۳-ابن سینا شیوه درمان حکمای قدیم به وسیله موسیقی در مورد بیماریهایی مانند سل و تب صفراوی و قولنج را تایید میکند ولی برخی از این نغمات درمان گر را «غریبه» مینامد که نشان میدهد قسمتی این دانشها در زمان این سینا به غبار فراموشی آغشته بودهاست.
۴-ابن سینا تاکید بر این نکته دارد که همانند کالبدی آسمانی و نجومی بسیاری از پدیدههای پزشکی آن زمان «علم موسیقی» نیز پندارهای فلکی دارد که بر اساس این پنداره در اعضای رئیسه بدن به تناوب موثر بوده و حتی توسط حکیم قابل بررسی و پایش (Monitoring) است.
وی دقیقاً ستاره ارقنوع را حاکم بر این بعد میداند و این خاصیت را به منزله آب و خون اعلام میدارد که در سراسر بدن جاریست و مطابق حرکات نجومی این ستاره میتوان کیفیت نبض بیمار را پیش بینی و تعیین کرد.
۵-ابن سینا تکنیک موسیقی درمانی را بسیار کم عارضه و بی خطر میداند و اجرای آن را در زمانهای مناسبی از شب و روز دانسته که بدون کمک دارو و یا دستورات خوراکی و آشامیدنی خاصی بیماری را زایل میکند وی با توجه به دانش پزشکی آن روزگار مکانیسم دقیقی را از تاثیر صورت موسیقی بر ارگانهای بدن ذکر میکند که با عنایت به کواکب سبعه در زمان خاص خود موثر خواهد بود در اکثر نوشتارهای طب ایران توجه طبیبان قدیمی به اهمیت و تاثیر موسیقی در طبابت مشاهده میشود علی بن عباس محبوسی در کتاب کامل الصناعه میگوید:
«پزشک باید به آهنگ موسیقی آشنا باشد تا انگشتانش به گرفتن نبض ریاضت دریافت یابد تا رگ را به خوبی بشناسد» در این گفتار نواختن موسیقی هم برای تقویت احساس و دقت (ریاضت) حواس (حتی حس بساوایی) برای دانش آموختگان طب توصیه میشود.
روشهای موسیقی درمانی
در موسیقی درمانی دو روش اساسی وجود دارد: روش فعال و روش غیر فعال، روش غیر فعال شامل شنیدن موسیقی است که بیماری با گوش دادن و شنیدن موسیقی که در حال نواخته شدن است، مورد درمان قرار میگیرد. در این روش بیشترین تأثیر عملکرد در جهت برانگیختن و تأثیر واکنشهای عاطفی و ذهنی است. در حالی که در روش موسیقی درمانی فعال که نواختن، خواندن و حرکات موزون اساس کار است. واکنشهای مختلف عاطفی، ذهنی، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته میشوند. برنامهها و روشهای موسیقی درمانی متنوع و متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده میشود.
کاربرد موسیقی در توانبخشی
با توجه به این که پردازش موسیقی در مغز در مناطقی متفاوت از مناطق درگیر در ادراک سایر اصوات از جمله گفتار صورت میپذیرد امروزه از موسیقی درمانی در توانبخشی ذهنی و جسمی و نیز کمک به رشد دقت شنیداری و بهبود توجه و تمرکز و در نهایت رشد مهارتهای گفتاری استفاده میشود. این امر در مورد کودکان مبتلا به اوتیسم و نیز مبتلایان به اختلال یادگیری بیشتر صدق میکند.
نوروفیزیولوژی ادراک موسیقی
دونالد الدینگ هب برنده جایزه نوبل پزشکی از جمله نورولوژیستهایی است که ضمن نگرش روان شناسانه و روان کارانه در زمینه نوروفیزیولوژی موسیقی، پژوهشهای مرجع را انجام دادهاست. وی معتقد است هوش، ادراک، و حتی هیجانها از تجربه آموخته میشوند و با فرد به دنیا نمیآیند. هب بنیان گذار نظریهای است که بیان میدارد : «نوزادان با یک سیستم شبکهای از نورونهایی زاده میشوند که ارتباط درونی آن تصادفی است تجربه حسی سبب میشود که این شبکه عصبی سازمان یابد و وسایل تعامل مؤثر با محیط را فراهم آورد.» در ادامه این تئوری دو مفهوم کلیدی را بیشتر توضیح خواهیم داد و آنگاه به ادامه قانون هب خواهیم پرداخت.
۱-مجتمع سلولی (شبکه نورونی):
بنا به نظریه هب هر شی و محیط که آن را تجربه میکنیم مجموعهای از نورونها را راهاندازی میکند که مجتمع سلولی (Ceifassembly) نام دارد به عنوان مثال وقتی که ما به یک مداد نگاه میکنیم توجه مان را از نوک مداد به مداد پاک کن و بدنه چوبی مداد تغییر میدهیم با تغییر توجه، نورونهایی که در آن زمان تحریک شوند با یک شی (مداد) مطابقت دارند. در وادی امر تمام این مجموعه عصبی مستقلاً عمل میکنند. وقتی شخصی به نوک مداد نگاه میکند دسته معینی از نورونها تحریک میشوند اما آنها در ابتدا بر نورونهایی که در هنگام نگاه کردن شخص به ته مداد یا بدنه چوبی آن تحریک میشوند تاثیر نمیگذارند با این حال تعداد به مجاورت زمانی بین تحریک نورونهایی که با نوک مداد مطابقت دارند قسمتهای مختلف راههای عصبی با هم ترکیب میشوند. هب ابزاری دارد که مجتمعهای سلولی نظامهای عصبی پویا هستند نه ثابت و ایستا وی مکانیسمهایی را نام میبرد که از طریق آنها نورونها میتوانند به مجتمعهای سلولی بپیوندد یا آنها را ترک گویند و به مجتمع هب فرصت دهند تا از راه یادگیری یا تحول پالایش یابند وقتی که یک مجتمع سلولی اساس نورولوژی اندیشه یا فکر است و بدین ترتیب اثبات میکند چرا حضور یک شی آشنا یا شنیدن یک ملودی آشنا با یک شخص مورد علاقه ما احتیاجی به تلاش برای فکر کردن دوباره آن ندارد.
۲-زنجیرههای مرحلهای (Phase Sequences)
درست همان طور که جنبههای مختلف یک شی از لحاظ عصب شناختی با هم ارتباط مییابند و شبکههای نورونی را به وجود میآورند یک زنجیر مرحلهای بنابر تعریف دکتر هب یک رشته فعالیت درهم ادغام شده موقت مجتمع سلولی است که در جویبار اندیشه یک جریان به حساب میآید. پس از این که یک زنجیره مرحلهای ایجاد شد مانند یک مجتمع سلولی میتواند با تحریکات بیرونی، درونی و ترکیبی از این دو تحریک شود وقتی که یک زنجیر مرحلهای راه اندازی میشود یا یک جریان تفکر را تجربه میکنیم یعنی یک رشته اندیشه را که به طریقی منطقی مرتب شدهاند این نکته میتواند توضیح دهد که چگونه بوی عطر یا چند نغمه از یک آهنگ و ملودی خاطرات مربوط به یک دوست را به یاد ما میآورد. هب معتقد است: مجتمعها سلولی که هم زمان فعال میشوند با هم ترکیب میشوند و رویدادهای مشترک در محیط فرد مجتمعها را میسازند و بعد وقتی که این رویدادها با هم اتفاق میافتد مجتمعها به هم پیوند مییابند (زیرا با هم فعال میشوند) برای نمونه وقتی آقای X میآید و از قضا ساعات خوشی را با هم میگذرانند که این فرآیند لذت بخش شبکههای نورونی دیگری را فعال میکند. بنابراین مجتمع نورونی «شنیدن ملودی خاص» با مجتمع «آمدن دوست آقای X با شنیدن آن ملودی خاص همه مجتمعهای سلولیاش فعال شده و آقای X حس ادراک آمدن دوستش و لحظات شادمانی را که با هم سپری کردهاند را تجربه میکند با این مکانیسم موسیقی درمان گر قادر است با استفاده از واکنشهای مذکور یکی از شیوههای موسیقی درمانی را -که البته کاربرد آن در کودکان رایجتر است- طرح ریزی و اجرا کند.
موسیقی رقص
موسیقی رقص (به انگلیسی: Dance music) نوعی موسیقی است که برای همراهی و کمک به رقص ساخته میشود. این موسیقی میتواند یک قطعه کامل موسیقی و یا بخشی از یک تنظیم بلندتر باشد. از نظر اجرا به دو دسته موسیفی رقص زنده و موسیقی رقص ضبطشده تقسیمبندی میشوند.
موسیقی فیلم
موسیقی فیلم (به انگلیسی: Film Score) به موسیقیای اطلاق میشود که منحصراً برای یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی نوشته شده و بخشی از ساندترک یا مجموعه صداهای ضبط شده بر روی یک فیلم است. موسیقی فیلم یک گرایش مجزا در هنر موسیقی به شمار میآید و قدمت آن به مقطع پیدایش هنر سینما باز میگردد. ماکس اشتاینر، اریک ولفگانگ کورنگلد و آلفرد نیومن از پیشگامان نگارش موسیقی برای فیلم بودند و بیش از دیگر آهنگسازان در قوام بخشیدن به آن نقش داشتند.
موسیقی فیلم واصف موسیقایی از موقعیت و روند یک داستان است و نقش بسزایی در تکامل هیجانات و احساسات یک اثر نمایشی بازی میکند. ابزارآلات و سبک بکار رفته در موسیقی یک فیلم حیطه وسیعی را در بر گرفته و موسیقی کلاسیک، پاپ، جاز، موسیقی الکترونیک، موسیقی بومی و غیره به تناسب فیلمنامه و تصمیم آهنگساز هر کدام ممکن است سبک نگارش موسیقی یک فیلم باشند. غالباً آن دسته از آثاری که دارای بودجه کافی است توسط نوازندگان ارکستر سمفونیک (گاهی اوقات همراه با دسته کر) اجرا و ضبط میشود و اغلب بخش وسیعی از آن بیکلام است. موسیقی فیلم که کوششی بر هماهنگسازی موسیقی با تصاویر متحرک است عمدتاً از طریق توسعه قواعد موسیقی کلاسیک سده نوزده و تلفیق آن با شیوههای مدرن نگارش موسیقی در سده بیستم انجام گرفته است. به عنوان مثال، «لایتموتیف» که ایدهای با قدمتی بیش از یکصد سال است، همچنان راهکاری برای بسیاری از آهنگسازان در موسیقینویسی فیلم به شمار میآید. تا به امروز آثار شناخته شدهای در این زمینه بر جای مانده است و آهنگسازان بیشماری در این حوزه به شکل تخصصی آن به خلق اثر پرداختند.
آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک در آمریکا هر ساله یک جایزه اسکار به بهترین موسیقی فیلم نوشته شده برای یک اثر سینمایی اهدا میکند. از دیگر جوایز معتبر سالانه این شاخه هنری میتوان به جوایز بفتا، گلدن گلوب و گرمی، برای بهترین آهنگساز فیلم اشاره کرد. در میان آهنگسازان سینما ویرجیل تامسون برنده جایزه پولیتزر، و انیو موریکونه موفق به دریافت جایزه پولار نیز شدهاند.
تولد موسیقی فیلم
شاید بتوان نقطه عطف تاریخ سینما و تولد موسیقی فیلم را از یکدیگر جدا ندانست و این باز میگردد به روزی که برادران لومیر اولین نمایش عمومی خود را برگزار کردند. در ۱۸۹۵ میلادی آنها عدهای را برای تماشای نمایش خود در پاریس دعوت کردند. به هنگام نمایش از یک پیانیست هم دعوت شده بود و این نوازنده کارش اجرای موسیقی در پسزمینه فیلم بود. شروع همزمان موسیقی به نمایش فیلم کمک میکرد تا جمعیت رفته رفته سکوت اختیار کنند و متوجه تصاویر روی پرده بشوند. پس از استفاده لومیرها اجرای موسیقی همراه با فیلم رواج پیدا کرد اگرچه ارزشمندی موسیقی برای تکامل این پدیده هنوز به قدر کافی احساس نمیشد.
کار همراهی موسیقی با تصاویر روی پرده به اشکال مختلف با توجه به میزان تخصص افراد تفاوت میکرد. هر چه نوازندگان تبحر بیشتری داشتند کارایی آنها در هماهنگی با تصاویر روی پرده بیشتر میشد. در بسیاری از سالنهای نمایش در دوران صامت از دستگاههای بزرگ ارگ استفاده میشد که عموماً علاوه بر تقلید صدای بعضی از سازها، اصوات دیگری مثل صدای بوق، صدای سوت قطار و... را نیز به وجود میآورد. یکی از این دستگاهها ارگ «ورلیتزر» بود که مدتها نقش اجرای موسیقی و افکتها را بازی میکرد. معمولاً بندرت شانس دیدن فیلم قبل از نمایش برای نوازندگان وجود داشت و این کار را برای آنان دشوار میکرد اگرچه در سالنهای بزرگ که امکان اجرای ارکستر در آن وجود داشت گاهی اوقات یک یا دو بار تمرین با فیلم انجام میشد.
هر چه از عمر سینما گذشت فهرست موسیقیهای انتخابی برای همراهی با فیلم نیز بیشتر شد. عناوین این موسیقیها نیز با توجه به نمایش متفاوت بود. کمدی، عاشقانه، عصبانی، غمگین، خوشحال، اسرار آمیز، تعقیب و گریز... از عناوین جدیدی بود که هر روز به تعداد آنها افزوده میشد. رهبران ارکستر با دادن علامت، نوازندگان را از تغییر صحنه مطلع میکردند تا آنها قطعه متفاوتی را اجرا کنند. اکثر این قطعات، آثار کلاسیک از آهنگسازان مشهور جهان بودند که برای صحنههای مختلف انتخاب میشدند. بسیاری اوقات اجرا دچار مشکلاتی میشد و نوازندگان در نواختن موسیقی مربوط به صحنه بسیار بیدقت عمل میکردند که حاصل آن روی پرده به یک فاجعه تبدیل میشد. تا آنکه، «برگه راهنما» ابداع شد و در آن رهبر با هر علامت نوازندگان را به اجرای قطعه بعدی که در برگه نوشته شده بود فرا میخواند. در ضمن توضیحاتی برای جزئیات و چگونگی اجرای موسیقی در لحظات مختلف مرتبط با حال و هوای نمایش نیز در آن درج شده بود.
در فاصله زمانی کوتاهی میزان تقاضا به حدی بالا رفت که دستاندرکاران موسیقی فیلم با کمبود قطعات موسیقی مواجه شدند تا آنجا که آنها به دست بردن در ساختار قطعات کلاسیک و برخی تغییرات در آنها مبادرت میکردند که بسیاری از اوقات نتیجه خوشایندی برای این شاهکارهای موسیقی در پی نداشت. سرانجام در سال ۱۹۲۷ برادران وارنر اولین فیلم ناطق را به دنیا عرضه کردند و سیر تحولی نوین در تاریخ سینما رقم خورد.
اهمیت و گسترش موسیقی در سینما
تقریباً هیچیک از نظریهپردازان سینما، این هنر را به صورت مطلق صامت به حساب نیاورده و عملکرد موسیقی در کنار فیلم همیشه حاکی از یک نوع نیاز بوده است. هر چقدر قواعد کلاسیک سینما شکل میگرفتند موسیقی نیز به عنوان یک عامل موثر بیانی به وجود خود تحکیم میبخشید. ضرورت حضور موسیقی در سینما تا بدانجا پیش رفت که چهرههای شاخص سینما نظریات جدیدی بر آن وضع میکردند و آن را عاملی کلیدی ارزیابی نمودند. به طور مثال وسوالد پدوفکین به صراحت نوشت:
«موسیقی در فیلم ناطق هرگز نباید همراهیکننده باشد»
هر چقدر زبان سینما غنیتر میشد، ابزار کار نیز قدیمی به نظر میآمد. موسیقی هم از این زنجیره جدا نبود. دیگر هیچ کارگردانی به این فکر نمیکرد که فیلمش صرفاً موسیقی داشته باشد؛ بلکه به این میاندیشید که چه کسی این موسیقی را خواهد ساخت؛ در چه لحظاتی موسیقی میتواند حضور داشته باشد و... . موسیقی فیلم وظیفهٔ مشخصی پیدا کرد که با تشریک مساعی کارگردان و آهنگساز میتوانست مانند یک برگ برنده ارزشهای هنری یک فیلم را صد برابر کند.
در دهه ۱۹۳۰ که موسیقی فیلم رو به اوج بود آهنگسازان بسیاری از اروپا به آمریکا مهاجرات کردند. بسیاری از این افراد در مکتبهای موسیقی اروپا تعلیم یافته بودند و به طور طبیعی سبک کاری آنها از همان شیوههای موسیقایی بود. آنها در فضایی آموزش یافته بوند که موسیقی واگنر، پوچینی، اشتراوس و مالر بر تفکراتشان سایه افکنده بود. از چهرههای صاحب نام این دوران میتوان ماکس اشتاینر، اریک ولفگانگ کورنگلد، آلفرد نیومن، فرانتس واکسمن و چارلی چاپلین را نام برد که از میان آنها فقط نیومن آمریکایی بود. شاید حضور نام چارلی چاپلین باعث حیرت شود، اما به واقع او در موسیقی بسیاری از آثار خود نقش عمدهای داشت. چهرههای دیگری چون ویرجیل تامسون، آرون کوپلند و هانس آیزلر از آهنگسازان صاحبنام این دوران بودند. در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ عدهٔ بیشماری به جمع آهنگسازان فیلم پیوستند و کم و بیش عدهٔ زیادی از آنان سوابق موسیقی کلاسیک و کنسرتی داشتند.
موسیقی فیلم از ۱۹۵۰ تا به امروز
تا قبل از ۱۹۵۰ موسیقیهای فیلم هالیوود به طور راسخ به بیان موسیقی قرن بیستم نرسید. دو آهنگسازی که بیشترین تاثیر را در این حرکت داشتند آلکس نورث و لئونارد روزنمن هستند. در مورد سبک آهنگسازی میتوان گفت که نورث سبکی نزدیک به بلا بارتوک و استراوینسکی را دنبال میکرد در حالی که روزنمن گرایش به تمایلات شوئنبرگی داشت و در این دوران هم گرایش به لگتی پیدا میکند. تاثیر نورث و روزنمن بر موسیقی فیلم آمریکا اساسی است. در اثر تاثیر این آهنگسازان است که مصنفانی چون جری گلدسمیت توانستهاند از سبک شخصی خود به طور کامل دفاع کنند.
المر برنشتاین زبان جاز را در ۱۹۵۵ برای فیلم «مردی با اسلحه طلایی» به کار گرفت، اگر چه بداههنوازی که شکل حیاتی موسیقی جاز است در موسیقی او وجود نداشت و عناصر جاز به این منظور وارد موسیقی شده بود تا صرفاً فضای خاصی پیدا کند. بعد از این فیلم، گویش جاز به طور وسیعی در فیلمها به کار گرفته شد.
ارکستراسیون در کنار دیگر فنون در سینما رو به نوگرایی نهاد. در ۱۹۶۰ وقتی آلفرد هیچکاک فیلم روانی را ساخت مهمترین اصول موسیقی فیلم اکتفا به استفاده از سازهای زهی در طول فیلم بود. اگرچه با این کار محدودیتهای بسیاری برای برنارد هرمن ایجاد میشد. این کار باعث میشد تا امکانات استفاده از فرمولهای شناخته شده موسیقایی و افکتهایی که کم و بیش برای فیلمی با اضطراب و ترس لازم است حذف شود. با استفاده از ارکستر زهی هرمن توانست این فکر را وارد هالیوود کند که زهیهای تنها، دارای صدایی سرد و گزنده است چرا که تا پیش از این، تفکر رایج این بود که زهیها در درجه اول، ایجاد صدایی گرم و هیجان دار میکنند. در ۱۹۷۱ هرمن با گفتن مطلبی که «زهیها را در موسیقی روانی به این دلیل استفاده کردم تا عکاسی سیاه و سفید فیلم را با صدایی سیاه و سفید کامل کنم» به سلیقه خود قوام بخشید.
در ۱۹۶۶ انیو موریکونه ارکستراسیونی بدیع برای خوب بد زشت به کار گرفت. او با الهام از صدای زوزه گرگ صحرایی آمریکای شمالی تم اصلی فیلم را نوشت که سازبندی آن ترکیب نامتعارفی برای سینمای وسترن تا آن روز بود. موریکونه در مواردی حتی پیش از تصویربرداری، موسیقی مورد نیاز فیلم را ضبط کرده و سرجیو لئونه بر اساس ریتم و چگونگی موسیقی اقدام به تصویربرداری برای آن مینمود. امروز همکاری بلند مدت هیچکاک و هرمن، لئونه و موریکونه، و استیون اسپیلبرگ با جان ویلیامز از نمونههای موفق و مثال زدنی از تعاون یک فیلمساز و یک آهنگساز در تاریخ سینما بهشمار میآیند.
فرم در موسیقی فیلم
از ایرادهای بزرگی که بر موسیقی فیلم گرفته میشود فقدان فرمی منسجم در آن است. حتی یک بررسی ساده هم فقدان درک موسیقی فیلم و ارتباط درونی آن با دیگر عناصر را برملا میسازد. حتی آهنگساز پر قدرتی مانند استراوینسکی در درک این نقطه حساس در مورد موسیقی فیلم باز میماند. زمانیکه استراوینسکی به استودیوی کلمبیا دعوت شد تا برای فیلم «کماندوها در سپیده دم نبرد میکنند» موسیقی بسازد، از شیوه کار بی خبر بود. اقدام به نوشتن طرحهایی برای تصویر کرد، بدون آنکه حتی فیلم را دیده باشد. این پارتیسیون به موقع کامل نشد و طرحها برای فیلم قابل استفاده نبودند.
یک آهنگساز خوب باید بتواند سبک آهنگسازی خود و مهمتر از آن، فرم و حالت موسیقی خود را در ارتباط با گسترشهای دراماتیک روی پرده قرار دهد.
لایت موتیف
«لایت موتیف» یکی از قدیمیترین شیوههای به کارگیری موسیقی در تاریخ سینماست. این شیوه آهنگسازی یکی از متداولترین تمهیدات موسیقایی است که باعث یکدستی یا پیوستگی بافت موسیقی کل فیلم میشود. آهنگساز یک تم اصلی را انتخاب میکند و همان تم را با واریاسیونهای مختلفی ارایه میکند. بدین ترتیب زیر بنای اصلی موسیقی فیلم یک تم اصلی است که در موقعیتهای مختلف چهرهٔ متفاوتی پیدا میکند. اما پس از چند بار شنیده شدن بیننده را وادار به تداعی صحنههای قبلی و اولین باری میکند که موسیقی را شنیده است. یکی از خواص بسیار جالب «لایت موتیف» این است که میتوان آن را در مورد اشیا، مکانها، و خلاصه همهٔ پدیدههای غیر زنده در یک فیلم به کار گرفت.
استفاده از «لایت موتیف» یکی از متداولترین انواع موسیقی فیلم است که در سینمای جهان جایگاه خاصی دارد.
مراحل ساخت موسیقی برای فیلم
نقطه شروع هر کاری ایده است. در موسیقی فیلم نیز کار با ایدهای شروع میشود. تهیهکننده یا کارگردان به هر دلیلی، چه مهارت و چه شهرت، آهنگسازی را برای نوشتن موسیقی فیلم انتخاب میکند. با توجه به میزان اهمیت موسیقی برای فیلم، زمان انتخاب آهنگساز میتواند تغییر کند. پس از انتخاب آهنگساز فعالیت ذهنی وی آغاز میشود. در این مرحله فیلمنامه یا موضوع بسیار حائز اهمیت است. چرا که پاسخ بسیاری از سوالات در فیلمنامه نهفته است. بسیاری از آهنگسازان این نقطه شروع را میپسندند. دیمیتری تیومکین، آهنگساز فیلم، معتقد است ارزش حضور آهنگساز در جلسات اولیهٔ بحث و بررسی فیلمنامه غیر قابل محاسبه است. در حالیکه جان ویلیامز، آهنگساز برنده چندین جایزه اسکار، در این باره گفته است:
«من ترجیح میدهم فیلمنامه را نخوانم، من از آن دسته افرادی هستم که دوست دارم نسبت به فیلم عکسالعمل نشان دهم. هنگامی که شما یک داستان ادبی را میخوانید یک تصویر ذهنی از فضا و چیزها میسازید. من دریافتهام که اگر فیلمنامه را بخوانم و سپس به اتاق نمایش بروم، اغلب باعث ناامیدی من میشود. به شکل ایدهآل دوست دارم به ریتم تصویری که برای اولین بار میبینم عکسالعمل نشان دهم».
به هر حال نخستین قدم ارتباط آهنگساز با فیلم است. حال میخواهد از طریق خواندن فیلمنامه باشد یا تماشای فیلم. آهنگساز در مرحله اول به دیدن فیلم به صورت راف-کات دعوت میشود که فیلمی ناتمام است و به طور مثال بخشی از اثرات صوتی مانند افکتهای مختلف مثل صدای بوق تلفن یا آژیر پلیس در آن گنجانده نشده است. فیلم یک بار با تداوم و در مرحله بعد حلقه به حلقه دیده میشود. در مرحله دوم آهنگساز به همراه تهیهکننده، کارگردان و تدوینگر با یکدیگر فیلم را مشاهده میکنند. تدوینگر به آهنگساز کمک میکند تا مشکلات تکنیکی به هنگام ضبط موسیقی و همچنین مراحل بعدی را به راحتی طی کند. در بازبینی دوم علامتگذاری صورت میگیرد. در اینجا معین میشود که چه نقاطی به موسیقی احتیاج دارند و کجاها باید آزاد رها شوند. آهنگساز و تدوینگر در کنار یکدیگر به زمانگیری فواصلی میپردازند که موسیقی در آن شنیده میشود و با استفاده از دستگاه موویل زمان ورود و خروج موسیقی و هماهنگی آن با دیگر اجزا به خوبی تعیین میشوند. سپس این اطلاعات را به طور جامع در فرمهای مخصوصی وارد میکنند.
اینجاست که آهنگساز میتواند با بازبینی و کمک گرفتن از فرمهای تهیه شده کار نوشتن موسیقی را أغاز کند. زمانیکه این مرحله نیز به پایان رسید مرحله ضبط موسیقی فرا میرسد. ارکستراسیون از اهمیت ویژهای برخوردار است و امروزه بسیاری از آهنگسازان بزرگ فیلم علاقه دارند این کار را شخصاً انجام دهند. برنارد هرمن آهنگساز شماری از فیلمهای آلفرد هیچکاک میگوید:
«غیر ممکن است که کار آهنگسازی را از ارکستراسیون جدا کنیم. درست مثل این است که بگوییم من ایدهها را میدهم شما کتاب را بنویسید یا این که من نقاشی را میکشم اما رنگها را شما بگذارید. هر ساز به اندازه خود مهم است و باید مورد توجه کامل آهنگساز قرار بگیرد».
در کنار ارکستراسیون مساله رهبری نیز حائز اهمیت است. یک اثر موسیقایی با رهبری دقیق به نتیجهٔ نهایی میرسد. بسیاری از آهنگسازان در این زمینه هم پیشقدم هستند. در غیر اینصورت کار فرد دیگری که رهبر ارکستر خواهد بود کاری سنگین است. در مرحله ضبط نهایی موسیقی، مهندس ضبط مسئول کیفیت اثریست که در فیلم شنیده میشود. وی باید قادر باشد که موسیقی را نت به نت دنبال کند. او باید جای تک تک نوازندگان را همراه با میکروفنگذاری شخصاً انجام دهد چرا که با آنها روی کانالهای مختلف میز صدا سر و کار خواهد داشت؛ اگرچه امروزه با پیشرفتهای تکنولوژی شیوههای ضبط نیز بسیار متفاوت است. در مرحله پایانی، آهنگساز موسیقی آماده شده را همراه با تدوینگر به اتاق تدوین برده و بر اساس محاسبات گذشته آن را به دقت در حاشیه صدای فیلم قرار میدهند.
مبحث جایگاه موسیقی فیلم
در مورد این هنر و منزلت آن بحثهای فراوانی وجود دارد. بعضی از منقدین ارزش آن را بالا میدانند. بعضی دیگر از آنجا که موسیقی کلاسیک را بیش از هر شکل دیگر موسیقایی در سینما میشنوند موسیقی فیلم را برداشتی از موسیقی کلاسیک اواخر سده بیستم میدانند. در مواردی، آثاری از موسیقی فیلم که آهنگسازان کلاسیک برجسته خالق آن بودهاند در حوزه موسیقی کلاسیک نیز به نقد کشیده میشود. دمیتری شوستاکوویچ معتقد است:
«مشکلات موسیقی فیلم و موسیقی کلاسیک نظیر هم است، با این تفاوت که موسیقی فیلم سختتر است».
برخی منقدین اما مجموعه موسیقی فیلم را کمارزش میخوانند. آنان معتقدند آهنگسازان برجسته فیلم گاهی در طول یک سال برای سه یا چهار اثر سینمایی موسیقی مینویسند که این تعدد از کیفیت آثار آنان میکاهد. آنها بر این باورند که اکثر موسیقی فیلمها وامدار و اشتقاقی از آثار گذشته هستند.
از این بحث یک سری سئوالهای جدی مطرح میشود. چرا آهنگسازان فیلم سعی در ارائه راه حلهای جدیدی نکردند؟ و در بسیاری موارد به عقب بازگشته و همچنان راه حل واگنر، پوچینی، وردی و اشتراوس را به کار میبرند؟
عموما روی این مطلب توافق وجود دارد که نوآوریهای گذشته در هنرها ناشی از خلاقیتی ناگهانی بوده است. واقعیت در زمینه فیلم این است که فیلم چیزی بیشتر از یک نوآوری است. فیلم تنها شکل جدید هنری است که در هزار سال گذشته خلق شده است. فیلم یک شکل هنری بسیار تجاری است، بنابر این باید راه خودش را بیابد. کارگردانهای فیلم امکان آن را دارند که تجربه کرده و دچار خطاهای جدی ولی آموزنده شوند، آهنگسازها به دلیل آن که آخرین حلقه زنجیر هستند که در هنر فیلم همکاری میکنند، فرصت کمی برای حل مشکلات پیدا میکنند. آهنگسازان فیلم همیشه قربانی صرفهجویی در زمان و هزینهها بودهاند. یک آهنگساز، اپرا را تنها با یک مداد، کاغذ و نیروی تخیل خود مینویسد در حالی که یک آهنگساز فیلم، نمیتواند یک موسیقی فیلم را بدون داشتن فیلم بنویسد. تولید او کاری پر هزینه و در عین حال با فشردگی زمان روبرو است.
سازبندی
سازبندی یا ارکستراسیون در موسیقی به انتخاب و ترکیب سازها برای اجرای یک قطعه موسیقی سازگانی گفتهمیشود.
این کار معمولاً بر دوش آهنگساز است ولی گاه بعضی از موسیقیدانان در سازبندی از کمک یا رایزنی دیگر کارشناسان بهره میبرند.
هکتور برلیوز، ریچارد واگنر، ریمسکی کورساکف از بزرگان سازبندی موسیقی کلاسیک اروپایی هستند.
اپرا
اُپرا آميزهای از موسيقی و نمايش است تا حقيقت به تصوير كشيده شود. از اين رو برای خلق آثار اپرايی بايد در دو بخش موسيقی و نمايش عالم بود تا پديدهای درخور تحسين ايجاد كرد. بزرگان هنر در برتری هر يک از اين دو مؤلفه بر ديگری اختلاف نظر دارند؛ به عنوان مثال ريشارد واگنر موسيقی را در خدمت هدف والای نمايش میداند. با اين حال موسيقی دارای اعجازی است كه با آن، داستانی هرچند ساده به تجربهٔ احساسی عميق و دلانگيز بدل میشود. همچنين داستانها و نمايشنامههای موفق نيز با درآميختن با موسيقی، بقا و عمق بيشتری میيابند.
اپرا مجموعهای است از هنرهای مختلف: موسيقی، ادبيات، فن بازيگری، طراحی صحنه، دكور و كارگردانی. اپرا از ارزندهترين پديدههای جهان موسيقی است. طی چندين قرن اپرا با تحولات فراوان همه گونه رويدادها و سبكهای موسيقی را تجربه كرد و به تكامل رسيد.
اُپِرا هنری است که بر روی یک سکو یا سن نمایشی که هماهنگ و سازگار با موسیقی ساخته شده انجام میگيرد. نمایش اجرایی در اپرا عناصر ویژهٔ تئاتر مانند زمینهپردازی و محیط نمایشی، جامهها، چهرهپردازی و بازیگری را در خود دارد. ولی در اپرا واژههایی که بازگو میشود یعنی اپرانامه (libretto) سخنپردازی گفتاری نبوده بلکه به گونهٔ آوازی و سرودی است. خوانندگان اپرا را یک گروه از همنوایان همراهی میکنند. همنوایان میتوانند یک گروه کوچک سازی باشند یا یک سازگان سمفونیک کامل.
البته امروزه این هنر به مانند گذشته نیست و گاه با سبکهای دیگر موسیقی آمیخته شدهاست یا اينكه به تنهایی و بدون نمایش اجرا میشود.
آوازهای اپرا شامل دو قسمت است:
آريا (Aria) كه قسمت اصلی اپراست و خواننده در آن با آرايشهای آوازی، قدرت و مهارتش را ابراز میدارد.
رسيتاتيف (Recitatif) كه نوعی از فن بيان و مكالمهٔ آوازی است و غالباً پيش از آريا قرار میگيرد. در اپرای ايتاليايی، رسيتاتيف رابط بين دو آرياست:
الف-رسيتاتيف ساده(Recitatif Secco)كه آواز بدون اركستر است و فقط با چند آكورد كوتاه همراهی میشود.
ب-رسيتاتيف آكامپانيه(Recitatif accampagne) كه خواننده به همراهی اركستر میخواند و بيشتر در اپراهای فرانسوی معمول است.
از جمله رهبران ارکستر اپرا میتوان گوستاو مالر را نام برد.
برخی آثار مشهور
آئیدا
اتللو
ارا
ازدواج فیگارو
ایل تراواتوره
پالمیرا ملکه ایرانزمین
پالیاچی
توراندوت
حلقه نیبلونگ
ریگولتو
کارمن (اپرا)
کاوالریا روستیکانا
فلوت سحرآمیز
فیدلیو
لابوهم
لاتراویاتا
لوچیا دی لامرمور
مادام باترفلای
نابوکو
نورما
دونوازی
دونَوازی یا دوئت (به انگلیسی: duet) به قطعهای از موسیقی گفته میشود که در آن دو نفر به هنرمندی میپردازند. در موسیقی کلاسیک این اصطلاح معمولاً برای دو خواننده یا دو پیانیست به کار میرود. اگر دوئت پیانو توسط دو نوازنده روی یک پیانو اجرا شود به آن قطعه چهار دستی گفته میشود.
در دوران رنسانس موسیقی، نوع خاصی از دوئت به نام بیسینیوم (به انگلیسی: bicinuim) متداول بود که در آن معلم و شاگرد به اجرای یک اتود آموزشی میپرداختند.
موسیقی تلفیقی
موسیقی تلفیقی گونهای از موسیقی است که حاصل تلفیق دو یا چند فرهنگ موسیقایی میباشد که همواره تلاش در به هم رساندن موسیفی در دهکده جهانی موسیقی را دارا میباشد به عنوان مثال میتوان به تلفیق موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی کلاسیک که در اینجا بعنوان نمونه میتوان به البوم (مولانا و باخ) اثر داود آزاد یا تلفیق موسیقی اصیل آذربایجان با موسیقی جز که توسط عزیز مصطفی زاده در آذربایجان صورت میگیرد، اشاره کرد.
محسن نامجو و موسیقی تلفیقی اش
از صاحب سبکان این نوع موسیقیایی می توان از محسن نامجو نام برد،که کارش تلفیقی ازموسیقی سنتی و محلی ایرانی با جاز، راک و بلوز است.
وی درباره این فرهنگ موسیقیایی میگوید:"من فكر مي كنم تلفيق، اپيدمي زمانه ما شده. يعني هر موزيسيني براي اين كه بتواند به روز باشد بايد تلفيق انجام بدهد. ولي در تلفيق نبايد فقط ابزار يا سازها تلفيق بشوند، مي شود با يك سه تار تك هم به اين نتيجه رسيد."
سونات
سونات (ایتالیایی: Sonata) ساخته موسیقایی است که معمولا برای ساز تکنواز و یا گروه کوچکی از سازها نوشته شده باشد. معمولا یک سونات در دو یا چهار موومان که همه در یک کلید ولی از لحاظ درونمایه متفاوتاند تصنیف میگردد. سونات چه از لحاظ لغوی و چه از لحاظ اجرا در تقابل با فرم کانتاتا میباشد. واژه کانتاتا به معنای آواز خواندن است و این فرم هم توسط افراد گروه کر یا تکخوان اجرا میگردد، اما سونات که به معنای به صدا در آوردن است فقط برای اجرا به وسیله ساز تصنیف میگردد. این فرم به صورت فزاینده در طول تاریخ موسیقی کلاسیک اهمیت یافته است و از آن برای تفهیم اصول و قواعد آهنگسازی در مقیاسهای بزرگ (نظیر سمفونی) استفاده شد. همچنین برای بیشتر سازهای موسیقی در فرم سونات موسیقی تصنیف شده است.
سازبندی سونات
در دوران باروک سونات غالبا برای یک یا چند ساز و تقریبا همیشه بهمراه قسمت باس (برای سازهای بم نظیر کنترباس و فاگوت) تنظیم میشد. بعد از دوره باروک آثاری که در این فرم ساخته شده بودند به ویژه برای تکنوازی و اغلب موارد ساز کلیدی، یا سازی تکنواز بهمراه یک ساز کلیدی نوشته میشدند. مثلا در دوره کلاسیک سوناتها بیشتر برای پیانو نوشته میشدند و هنگامی که سوناتی برای ساز ویولن نوشته میشد قسمتی هم برای پیانو در نظر گرفته میشد.
سمفونی
سمفونی (به انگلیسی: symphony)، از کلمه یونانی Συμφωνία گرفته شدهاست.
در موسیقی کلاسیک سمفونی به قطعهای ارکسترال گفته میشود که از چند بخشِ مجزّا بهنام موومان تشکیل شدهباشد. هر سمفونی دارای فرمِ سونات است. فرم سمفونی درحقیقت همان فرم چهاربخشی یا چار موومان است. قدمت آن به قرن هجدهم میلادی در اروپا بازمیگردد. یوهان سباستین باخ، یوزف هایدن، موتزارت، و بهویژه بتهوون در شکلگیری آن تأثیر بهسزایی داشتهاند.
پرلود
پرلود (به انگلیسی: Prelude) یک ساختهٔ موسیقایی است، که اغلب کوتاه و عموماً قبل از یک قطعهٔ طولانی دیگر نواخته میشود. این اصطلاح به طور کلی برای هر قطعهای که قبل از اجرای موسیقیهای مذهبی، غیرمذهبی و اپرا اجرا میگردد به کار برده میشود.
در قرن هفدهم ارگنوازن به طور خاص شروع به نوشتن پرلودهایی با ساختار آزاد برای فوگهای پیچیدهٔ خود کردند.
برجستهترین آهنگساز در این فرم، یوهان سباستین باخ، به هر پرلود شخصیت مجزای خویش را بخشیده: گاهی نزدیک به آریا و زمانی توکاتا و موسیقی رقص.
پرلودهای فردریک شوپن و کلود دبوسی، کوتاه و خود معرف و در شخصیتهای جدا، اما در یک حال و هوای خاص نوشته شدهاند. شوپن اتودهایی نوشته که از لحاظ ساختمانی اندکی با پرلودهای او تفاوت دارند. در حالی که پرلودهای دبوسی دارای عناوین توصیفی خاطرهانگیز و گاهی اوقات ساختار راسپودی مانندی هستند.
دمیتری شوستاکویچ نیز از آهنگسازانیست که در قرن بیستم در این فرم قطعات شاخصی نوشته است.
مینوئت
مینوئت (به انگلیسی: Minuet) یک نوع رقص عامیانهٔ فرانسوی، با وزن سهضربی آرام است که پس از سال ۱۶۵۰ میلادی توسط لودویک چهاردهم مهمترین رقصی درباری تبدیل شد. در قرن هجدهم این رقص در آلمان نیز متداول شد و یکی از بخشهای مجموعه رقصها (سوئیتها) در آثار باخ و هندل شد.
پیشنوا
پیشنو یا اُورتور (به انگلیسی: Overture) قطعهای سازی است که به عنوان مقدمه برای اپرا، اوراتوریو، باله و سایر آثار دراماتیک یا به عنوان یک قطعه مستقل اجرا میشود و معمولاً شامل نغمههای اصلی آن اثر است. این قطعه در اجراهای نمایشی زمانی که هنوز پردهٔ نمایش بالا نرفتهاست، توسط ارکستر اجرا میشود.
در موسیقی ایرانی، از اواخر دوره قاجاریه، برای اولین بار توسط درویش خان مقدمهای به نام پیشدرآمد قبل از درآمد اجرا میشود.
کنسرتو
کُنسِرتو (اصل تلفظ ایتالیایی: کُنچــِرتو) قطعهای موسیقی است برای ارکستر و یک ساز تکنواز (معمولاً پیانو یا ویولن، ویلونسل و یا فلوت )، معمولاً در سه موومان تصنیف شده است. نقش ارکستر در مجموع همراهی ساز تکنواز است و به همین ترتیبب ساز تکنواز نقش کلیدی را طی تمام قطعه ایفا میکند.
نغمه معرف
نغمه معرف یا لحن معرف یا لایتموتیف (از آلمانی leitmotiv به معنی نغمه راهبر یا شاخص) قطعهای کوتاه و تکرار شونده است که در برخی از کارهای موسیقی برای اشاره به شخصیتی یا مکانی یا اندیشهای بهکار میرود.
لایتموتیف بدینترتیب نشانهای میشود که با هربار حضور، اجرا شنونده را بهیاد آن شخصیت یا مکان یا اندیشه میاندازد.
نغمه معرف ایدهای موسیقایی که در یک قطعه موسیقی، معمولاً اپرا، برای تداعی شخص و شیء و احساس و مانند آن تکرار میشود. اگرچه نغمه معرف معمولاً نغمه کوتاهی است، ولی گاه به صورت ضرب یا آکورد خاصی هم بکار میرود.
نغمه معرف را نخست کارل ماریا فون وبر آهنگساز آلمانی بکار برد ولی مشهورترین کاربرد آن در اپراهای واگنر است.
دستگاه
دستگاه موسیقی (به انگلیسی: Tuning system) نظامی است که مشخص میکند کدام پرده و نیمپرده ها به هنگام نواختن موسیقی مورد استفاده قرار میگیرند.
مقام
مقام در موسیقی، پردهٔ سرود را میگویند که در زبان فرانسه آن را مود میخوانند.
دوازده مقام به شرح زیر است:چه کسی؟
راست
شباب، صفاهان
بوسیلک
عشاق
زیر بزرگ
زیر کوچک
حجاز، باخزر
عراق
زنگله، نهاوند
حسینی
رهاوی
نوا
در مرآة الخیال نام دوازده مقام موسیقی به شرح زیر آمده است.
راست
عشاق
بوسیلک
نوا
اصفهان بزرگ
زیرافکن
عراق
زنگوله
حسینی
راهوی
حجازی
در نصاب الصبیان مقامهای موسیقی این گونه نام برده شده است.
عشاق و مراقد و حسینی است چو راست / در پرده بوسیلک، رهاوی و نواست / تا گشت رواج در صفاهان و عراق / زنگو و حجاز، کوچک اندر بر ماست
در بعضی از منابع هم از پردههای دیگری مانند خراسان، دلنواز و ... نام برده شده است.
راستی بستان مقام دلنواز است این زمان / خوشنوایی در مقام دلنواز آغاز کن
دستگاه ماهور
دستگاه ماهور یکی از گستردهترین دستگاههای موسیقی ایرانی است و در ردیفهای گوناگون در حدود ۵۰ گوشه دارد. دستگاه ماهور به علت حالت و ملودی روانی که دارد اغلب به صورت موسیقی شاد در جشنها و اعیاد نواخته میشود. این دستگاه دارای گوشههای متنوعی است که با مقامهای کاملاً متفاوت در سه بخش بم، میانی و زیر اجرا میشود. ناگفته نماند تمام گوشهها به وسیلهٔ فرود به درآمد رجعت میکنند.
طبق تعبیر متافیزیکی استاد مجید کیانی درباره ی موسیقی ایرانی ، "ماهور" آغاز روز، آغاز زندگی، شور و جوانی، غرور و توانگری، بی نیازی، سلحشوری و استغنا است. (مقام استغنا در هفت وادی عرفان)
ماهور «دو
ماهور دو، ماهوری است که گام آن از دو شروع میشود. یعنی نت شاهد آن دو میباشد و در تار وسهتار با کوک «دو-سل-دو-دو» نواخته میشود. در ماهور دو همه پردهها همنام نتها هستند یعنی به ترتیب دو – ر – می– فا - سل – لا - سی – دو. به بیان دیگر ماهور دو همانند گام ماژور دو در موسیقی کلاسیک است.
ماهور «ر
برای ویلن و کمانچه معادل آن ماهور «ر» میباشد که شاهد آن نت «لا» است و نت های «فا» و «دو» نیز دیز میشود.
گوشههای اصلی و زیر مجموعههای آنها
درآمد: ( نت شاهد آن نت اول گام است یعنی «دو»)
گوشه گشایش(داد): ( نت شاهد آن نت دوم گام است یعنی «ر»)
گوشه شکسته: ( نت شاهد آن نت پنجم گام است یعنی «سل»)
گوشه دلکش: ( نت شاهد آن نت پنجم گام یعنی سل است )
گوشه عراق: ( نت شاهد آن نت هشتم گام یعنی دو است )
گوشه راک: (شاهد و ایست آن نت دو یک اکتاو بالاتر از شاهد و ایست درآمد است)
گوشه فیلی: (شاهد آن فاصله درست پنجم بالاتر از درآمد یعنی «سل» میباشد و ایست آن می کرن که البته درصورت بازگشت به ماهور ایست آن مطابق با ایست ماهور خواهد بود)
گوشههای ضربی
کرشمه
مجلس افروز
خسروانی
چهار پاره
زنگوله
نام گوشه و رنگها
درآمد
کرشمه
آواز
مقدمه داد
داد
مجلس افروز
خسروانی
دلکش
خاوران
طرب انگیز
نیشابورک
نصیرخوانی - توسی
چهارپاره - مرادخوانی
فیلی
ماهور صغیر
آذربایجانی
حصار ماهور - ابل
زیرافکن
نیریز
شکسته
عراق
نهیب
محیر
آشورآوند
اصفهانک
حزین
کرشمه
زنگوله
راک هندی
راک کشمیر
راک عبداله
کرشمه راک
سفیر راک
رنگ حربی
رنگ یک چوبه
رنگ شلخو
ساقی نامه
دستگاه شور
دستگاه شور، از دستگاههای موسیقی ایران است.
غالب آوازهایی که خواننده آموزش ندیده ایرانی میخواند و بیشتر آوازهای محلی از مناطق مختلف ایران در یکی از مایههای این دستگاه و یا گوشهها و دستگاههای مشتق شدهاز آن میگنجد، از این رو این دستگاه را مادر موسیقی ایرانی هم خواندهاند.
به لحاظ حسی طبق تعریف استادمجید کیانی دستگاه شور آغاز شب است و آوازهای آن ادامهی راه و این آغاز هستی و آفرینش است. تلاش است، جستجو است و طلب. (مقام طلب در هفت وادی عشق)
در میان دستگاههای ایرانی شور از همه گستردهتر است. زیرا هر یک از دستگاهها، دارای یک عده آوازها و الحان فرعیست ولی شور غیر از آوازهای فرعی دارای ملحقاتیاست که هر یک به تنهایی استقلال دارد. آوازهای مستقلی که جزء شور محسوب میشود و هر یک استقلال دارد از این قرار است: ابوعطا، بیات ترک، افشاری، بیات کرد و دشتی.
آواز بیات ترک در پردههای شور نواخته میشود و جزو ملحقات آن طبقه بندی میشود، ولی چون از نظر شنوایی حسی شبیه دستگاه ماهور ایجاد میکند، برخی قایل به طبقه بندی آن تحت دستگاه ماهور هستند. در مکتب آوازی اصفهان آواز بیات ترک در مشتقات دستگاه ماهور به حساب میآید اما در مکتب تهران، مایه بیات ترک را جزء دستگاه شور به حساب میآورند.
آواز بیات ترک
آواز (بیات) زند، که از دورهٔ قاجار به بعد بیات ترک نیز نامیده می شود، از آوازهای چهارگانه دستگاه شور است. عارف قزوینی در دیوانش مینویسد: «بیات زند که بدبختانه بیات ترک معروف است؛ در صورتی که روح ترک از چنین آواز و این آهنگ خبر ندارد و قول میدهم آن را در هیچ یک از ممالک و حتی بادیهنشینهای ترک نخواهید شنید. دور نیست که بعضی از ایرانیان بیگانهپرست در موقع استیلای ترک ها برای اینکه شاید این آهنگ به گوش یکی از سلاطین مغول خوش آمده است از راه تملق آن را به اسم ترک خواندهاند.»
بیات زند از لحاظ رابطهٔ فواصل با درآمد، قدری یکنواخت به گوش میرسد. نُت شاهد آن، درجهٔ سوم گام شور، و نت ایست آن، درجهٔ هفتم آن است.
هم رود زنان به زخمه راندن هم فاختگان به زَند خواندن
بیات زند به دلیل نزدیکی به ماهور، قابلیت اجرایی بسیاری از گوشههای ماهور را دارد. بیات زند تنوعی در تغییر بنیهٔ شور است که در انتها نیز به شور ختم میشود؛ زیرا اختلافی در فواصل شور وزند (با علامت تغییر دهنده) وجود ندارد.
فواصل بیات زند را دوم و سوم بزرگ، چهارم و پنجم درست، ششم بزرگ، هفتم نیم بزرگ و هنگام تشکیل میدهند که با رعایت تطابق فواصل با مقام ملایم دلگشا در موسیقی مقامی منطبق است. از معروف ترین اجراهای بیات زند گل صدبرگ اثر شهرام ناظری است
موسیقی پاپ (به انگلیسی: Pop music، که در اصل به معنی موسیقی عامهپسند (popular) میباشد) یک سبک از موسیقی عامهپسند است و معمولاً در مقابل موسیقی کلاسیک و فولک (محلی) قرار میگیرد و از آن ها متمایز است. * با این حال هنرمندان این سبک در سبکهای راک، هیپهاپ، دنس، ریتم اند بلوز (R&B) و کانتری هم میتوانند فعالیت داشته باشند و این باعث میشود که تبدیل به سبکی انعطافپذیر شود. عبارت «موسیقی پاپ» همچنین میتواند به یک زیرسبک خاص (درون پاپ) اشاره داشته باشد مانند سافت راک و پاپ/راک.
مشخصات پاپ به عنوان یک زیرسبک
پاپ معمولاً به عنوان موسیقیای تعریف میشود که به شکل تجاری تهیه میشود یا هدف تولید آن سود مالی است. بنا به تعریف سایمون فریت، منتقد موسیقی و جامعهشناس متخصص موسیقی مردم پسند، موسیقی پاپ بیشتر به عنوان یک صنعت شناخته میشود نه هنر. البته این موسیقی را میتوان در حیطه بازار، ایدئولوژی، تولید و زیباییشناسی هم معنا کرد. درواقع، پاپ طوری طراحی شده که «برای همه جالب باشد» و «از هیچ جای خاصی نیامده» و قرار هم نیست «سلیقه خاصی را اعمال کند».
پیشینهٔ موسیقی پاپ
دههٔ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰
این نوع موسیقی از سبکهای بلوز (شیکاگو)، و کانتری (تنسی) تأثیر گرفت.
دههٔ ۱۹۵۰
خوانندگان پاپ آن دوره کسانی چون بینگ کراسبی، فرانک سیناترا، دین مارتین، بابی دارین و پگی لی بودند، اما خوانندگانی چون بیل هالی، فتس دامینو و الویس پریسلی به دلیل اینکه از نسل جوان تری بودند بیشتر معروف شدند.
دههٔ ۱۹۶۰
این دهه با گروههایی چون جانی تلوتسان، بابی وی، برایان هایلند، تامی رو، جین پیتنی، فرانکی آوالن شروع شد. در نیمهٔ آن با هنرمندانی چون کارول کینگ، نیل دایموند و برت باکاراک، آرتا فرانکلین، ایسلی برادرز، ری چارلز، استیو واندر، سوپرمز، ماروین گی، باب دیلن و سایمون و گارفانکل متحول شد. میتوان گفت که گروه بیتلز انقلابی در انگلستان ایجاد کردند. اگرچه آنها پاپ نبودند.
دههٔ ۱۹۷۰
در این دوره موسیقی دیسکوی بیجیز، پیانوی بیلی جوئل و التون جان، کانتری ایگلز، هنرمندان راک/پاپ مانند خولیو ایگلسیاس راد استوارت، استیلی دان و فلیتوود مک گل کرد. ایبیبیای گروه سوئدی بودند که با مسابقه ترانه یوروویژن به شهرت رسیدند و انقلابی در موسیقی پاپ کردند.
دههٔ ۱۹۸۰
برجستهترین خوانندهٔ این دوره، مایکل جکسون بود که با انتشار آلبومهای «تریلر» (پرفروش ترین آلبوم موسیقی جهان تا به امروز) و «بـد» (یکی از پرفروشترین آلبومهای تاریخ) تغییرات بنیادی و ساختار شکنی را در سبکهای موسیقی و به خصوص سبک پاپ، ایجاد کرد. مایکل جکسون را «سلطان پاپ» و مدونا را «ملکهٔ پاپ» مینامند. سایر هنرمندان این دوره عبارتاند از مدرن تاکینگ (که با تک آهنگ «You are my heart you are my soul» توانست چندین هفته در صدر جدولها باشد)، مایکل بولتون، پرینس، جانت جکسون، دوران دوران، گروه پلیس، سیندی لاپر، ویتنی هوستون، فیل کالینز، کایلی مینوگ وپائولا عبدل و کالچر کلاب.
دههٔ ۱۹۹۰ و قرن ۲۱
دههٔ ۱۹۹۰ و قرن ۲۱ با مد شدن گروههای پسر و گروههای دختر چهره دیگری گرفت. در انگلستان گروههای تیک دت، بلو، اسپایس گرلز وارد شدند. گروههای ایرلندی این دوره بویزون و وستلایف بودند. آمریکا هم بکاستریت بویز و هنسون و 'ان سینک را داشت، و افرادی مانند ویلا فورد، مندی مور، بریتنی اسپیرز و کریستینا اگیولرا هم به عنوان «پرنسس پاپ» شناخته میشوند. در سال ۱۹۹۹ سبک لاتین پاپ را ریکی مارتین عرضه کرد و توسط افرادی مانند جنیفر لوپز، شکیرا، انریکه ایگلسیاس و مارک آنتونی دنبال شد.
در سال ۲۰۰۲ عضو قدیمی ' ان سینک یعنی جاستین تیمبرلیک با آغاز با یک آلبوم انفرادی به یک موفقیت تجاری دست یافت و به عنوان «پرنس پاپ» شناخته شد. تین پاپ در کانال دیزنی توسط ستارگانی چون هیلاری داف به وجود آمد، گروههای بریتانیایی پاپ راک چون باستد و مکفلای، و خواننده-آهنگساز «پاپ-فانک» کانادایی اوریل لوین در دههٔ ۲۰۰۰ به شهرت رسیدند. خوانندگانی که سبکهای دیگر پاپ را دربرمی گیرند عبارتاند از ویتنی هوستون و ماریا کری در R&B، گارث بروکس و شانیا توین در کانتری، و در دنس پاپ کایل منگ و مدونا که یکی از پر فروشترین خوانندگان تمام دوران بود. مطرحان موسیقی پاپ که در بین بینندگان جذابیت یافتند افرادی مانند سلن دیون و نورا جونز بودند. همچنین مدرن تاکینگ با ۱۱ سال غیبت در عرصه موسیقی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۸ دوباره در سال ۹۸ آغاز به کار کرد. آلبوم آنها تحت عنوان Back for good در هفته اول ۷۰۰۰۰۰ نسخه فروخت و یک بار دیگر مانند سال ۱۹۸۴ در بازار فروش موسیقی همهمه کرد.
موسیقی راک
موسیقی راک گونهای موسیقی عامهپسند است که در دهه ۵۰ میلادی تحت عنوان راک اند رول شکل گرفت و در دهه ۶۰ و بعدتر به طیف گسترده ای از سبک های موسیقی، به ویژه در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا گسترش یافت. موسیقی راک ریشه در راک اند رول دهه ۴۰ و ۵۰ دارد که خودش شدیدا متأثر از ریتم و بلوز و سبک کانتری است. موسیقی راک تحت تأثیر ژانرهایی نظیر فولک و بلوز است و تأثیراتی از موسیقی جز و کلاسیک را نیز در خود گنجانیده است.
راک اند رول و راکابیلی نفوذ عمدهای در موسیقی راک داشتند. نام راک کوتاه شده عبارت راک اند رول است و از فعل to rock در زبان انگلیسی به معنای جنباندن و تکان خوردن میآید و در سال ۱۹۶۰ که موسیقی راک انگلیسی توسعه یافت، واژه «موسیقی راک» عمومی و مردمیتر شد. از اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی نام راک اند رول صرفاً به موسیقی دهه ۵۰ و ۶۰ اطلاق شده ولی نام راک همچنان بهعنوان نام فراگیر این گونه (که شامل راک اند رول هم میشود) بهکار میرود. موسیقی راک با توسعه و گسترش سبک خود و تداخل با موسیقی انگلیسی و نفوذ آن، و علیرغم محدودیتها و شرایط اجتماعی، یک پدیده فرهنگی بینالمللی شد. موسیقی راک، شامل انواعی از سبکهای مختلف و متنوع است که از مقبولیت عمومی گستردهای برخوردار هستند.
در دهه شصت میلادی که از آن به عنوان عصر طلایی یا دوره کلاسیک راک یاد می شود شماری از سبک های زیرمجموعه موسیقی راک پدید آمدند نظیر بلوز راک، فولک راک، کانتری راک، جز- راک فیوژن که بسیاری از آن ها سهم بسزایی در گسترش سایکدیلیک راک داشتند که متأثر از جلوه های ضدفرهنگی بود. سبک های جدیدی که از این جلوه ها زاده شدند شامل پراگرسیو راک بود که المان های هنری را گسترش می داد؛ گلم راک که سبک های بصری و نمایشی را پررنگ می کرد؛ و زیر شاخه های اصلی هوی متال که در عین تنوع بر قدرت صدا و سرعت تأکید داشتند. در نیمه دوم دهه هفتاد پانک راک همزمان با تقویت کردن و به مقابله برخاستن با این گرایش ها به تولید شکل نوپا و پرانرژی موسیقی می پرداخت که با نقدهای آشکار سیاسی و اجتماعی هویت می یافت. پانک با گسترش پی در پی دیگر سبک ها که شامل نیو ویو و پست پانک و در نهایت جنبش آلترناتیو راک بود، به دهه هشتاد نفوذ کرد. از دهه نود آلترناتیو راک بر راک غالب شد و خودش به زیر شاخه های گرانج، بیت پاپ و ایندی راک تقسیم گشت. بعلاوه سبک های فرعی از جمله پاپ پانک و رپ راک و رپ متال از آن تاریخ پدید آمدند و نیز بازنگری تاریخ راک نشان از آن دارد که سبک هایی نظیر گاراژ راک/ پست پانک و سینت پاپ در آغاز هزاره جدید جانی دوباره یافتند.
موسیقی راک همچنین نیروی محرکه ای برای جنبش های فرهنگی و سیاسی بود که منجر به پدید آمدن خرده فرهنگهایی نظیر مدها و راکرها در بریتانیا و هیپی ها شد که در دهه شصت در سن فرانسیسکوی ایالات متحده متولد شدند. به طور مشابه در دهه هفتاد فرهنگ پانک خرده فرهنگهای برجسته ای نظیر گوث و امو را پایه ریزی کرد.
شاخصهٔ راک ملودی صوتی و آوایی همراه با هارمونی است که توسط گیتار الکتریک، گیتار باس و درامز و اغلب با تأکید روی ضربهای قوی پشتیبانی میشود. نوعا، راک، موسیقی آهنگ محور با کسر میزان ۴/۴ و همراهی گروه کر است، هرچند دشوار بتوان موسیقی راک را بواسطه تنوع بیش از حد و ویژگی های مشترک موسیقیایی، به طور مشخص توصیف کرد. همانند موسیقی پاپ، شعرها بر مضامین احساسی تأکید دارند، هرچند نشانی طیف گسترده ای از سایر زمینه ها و اغلب نیز سیاسی و اجتماعی را می توان در آن یافت. با تسلط سفیدپوستان بر راک، نوازندگان مرد به عنوان یک عامل موثر بر شکل گیری زمینه های موسیقی راک شناخته شدند. موسیقی راک در تأکید بر نوازندگی، اجرای زنده و اصالت ایدئولوژی نسبت به موسیقی پاپ در رده بالاتری قرار دارد.
سازهای موسیقی کلیددار، مانند ارگ و پیانو، اغلب در انواع مختلف موسیقی راک مورد استفاده قرار میگیرند. در تاریخچهٔ راک و اوایل توسعهٔ این نوع موسیقی، استفاده از سازهای بادی برنجی و چوبی، مانند ساکسوفون، بطور عمومی در بعضی سبکها رایج بودند، اما در سبکهای فرعی جدیدی که از سال ۱۹۹۰ به وجود آمد، کمتر مورد استفاده هستند. موسیقی راک از نظر وسعت زیرشاخهها بسیار گسترده است و از نظر تأثیرات اجتماعی و گستردگی شنوندگانش در بین دیگر سبکهای موسیقی قابل توجه است.
سبکهای موسیقی راک
راک اند رول
راک اند رول که یکی از سبکهای تأثیر گذار و متداول در موسیقی راک است و روندی غیر قابل پیش بینی را طی کرده است. در ابتدا زمانی که موزیسینهای راک موسیقی کانتری و ریتم اند بلوز را با هم تلفیق کردند، راک دارای مشخصههای بارزی مثل آنارشیسم بود ولی بعدها با گذشت زمان، این مشخصه نادیده گرفته شد و این نوع موسیقی به سمت کسب مهارت و ایجاد تحول رفت. الویس پریسلی معروف به پادشاه، جزء مهمترین شخصیتهای راک اند رول و یکی از موفقترین شخصیت تاریخ سبک راک به شمار میرود.
پاپ/راک
پاپراک (پاپ راک) یکی از عمدهترین شاخههای موسیقی محسوب میشود که به طور کلی به هر نوع موسیقی پاپ ساخته شده پس از دوران جذب راک اند رول به پاپ، Pop rock میگویند. از ویژگیهای این سبک ملودیک و گیرا بودن موسیقی آن است. از گروههای مشهور فعال در این سبک میتوان به برادران اورلی، بیتلز، Rowed House و سلین دیون اشاره کرد.
سافت راک
گرچه سبک سافت راک (Soft Rock) در اوایل دههٔ هفتاد پایه گذاری شد اما زمزمههای آن از اواخر دهه شصت آغاز شده بود. سافت راک موسیقی ملایمیست که بیشتر تکیه بر خواننده و ترانه سرا دارد تا نوازنده؛ گروه فلیت وود مک در دهه هفتاد مشهور ترین گروه این سبک است.
سافت راک تا حدی متمایل به پاپ-راک است اما با فضایی ملایمتر و نرمتر. گروههایی مثل کارپنترز و شیکاگو تکیه بر موسیقی ساده و ملودیک داشتند و در طول حیات خود با تهیه کنندگان مختلفی هم کار کردند. در طول دههٔ هفتاد، سافت راک بازار موسیقی را تحت تأثیر خود قرار داد و به طور جدی موسیقی تلفیقی هم عصر خودش را دچار دگرگونی کرد.
هارد راک
از نظرِ اکثریت دست اندر کاران موسیقی، دو سبک هارد راک و هوی متال مشابه هستند. چرا که شباهتهای بسیار زیادی بهم دارند. در هر دو مورد صدای خشن گیتار کاملاً قابل تشخیص است و بطورِ معمول نقش اساسی را در گروه، خواننده اجرا میکند که معمولاً وظیفه نواختن سازی را هم به عهده دارد. اگر چه تفاوتهای اساسی نیز دیده میشود از جمله لزوم وجود ریتم در پس زمینه موسیقی هارد راک. در صورتی که این ویژگی در موسیقی هوی متال دیده نمیشود بلکه این نوع موسیقی بر صدای خشن گیتار و ریتمهای کوبهای تکیه دارد.لد زپلین پر نفوذ ترین گروه سبک هارد راک است.
هارد راک در اواخر دههٔ ۶۰ رشد خود را آغاز کرد و تحولی در زمینه موسیقی راک ایجاد کرد. در هارد راک کمتر از بلوز از بداهه نوازی استفاده میشود و در عین حال به خشونت سبک هوی متال نیست، اگرچه همان ریف ها و سولوهای طولانی و صداهای خشن در هارد راک نیز هست. در این سبک این ریتمها و ریفها هستند که بیشترین اهمیت را دارند و باید به بلندترین شکل ممکن نواخته بشوند.
گرانج
سبکی که اوج درخشش آن در دهه ۹۰ اتفاق افتاد و تبدیل به محبوبترین سبک هارد راک این دهه شد و این درخشش نتیجه خلاقیت کرت کوبین و بقیه اعضای نیروانا بود. سبکی که از دل بلک سبث برخاست و حاصل ترکیب موسیقی پانک و هوی متال بود و البته گرایشش بیشتر به سمت پانک بود تا هوی متال، بخصوص در انتخاب اشعار و نوع اعتراض موسیقیایی آن. اما در نحوه نواختن ریفها به هوی متال شباهت بیشتری داشت. این سبک دارای دو نسل و دورهٔ مشخص است: نسل اول شامل گروههای گرین ریور، ماد هانی میشد که این موج هنوز هم ادامه دارد و ریفهای آن سنگین تر و خشن تر از ریفهای دورهٔ دوم است. مشهورترین گروه از موج دوم نیروانا است که موسیقی آن ملودیک تر از سایر گروههای گرانج است و مهمترین ویژگی آن stop-start زیاد آنست.
آلترنیتیو راک
آلترنیتیو راک یکی از شاخههای راک است که تمام گروهای پست پانک را از اواسط دهه هشتاد تا اواسط دهه ۹۰ تحت تأثیر خود قرار داد. آلترنیتیو راک
پانک راک
در اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰، رویدادهای اجتماعی، مانند جنگ ویتنام، تورم، و بیکاری، در موسیقی ان دوران خود را منعکس میکرد. در حالی که موسیقی جدی تر میشد، اما ارتطباتش با مسایل روزمره زندگی کم میشد و در بیشتر حالت فرار از واقعیات میگرفت. در همین زمان بود که گروههای پانک در انگلیس با تأثیر گرفتن از این جو، و همچنین با کمک از موسیقی بعضی ازگروههای آمریکایی، رو به گسترش رفتند. از اولین و مشهورترین این گروهها، سکس پیستولز بود.
تنوعهای موسیقی راک در دهه ۱۹۸۰
در دهه ۱۹۸۰ موسیقی راک مردمی اشباع و جذب شد. این دوران همچنین شاهد موج جدید هوی متال انگلیسی بود. در اولین بخش این دهه شاهد هنرنمایی ابتکارها و نوآوریهای ادی ون هلن و گروه ای سی دی سی هستیم. بونو از یوتو به گرایش و تمایلهای خود ادامه داد. همگام با این پدیده، باندهای موج جدید پاپ با اجرا کنندگانی مانند بیلی آیدولو گوگوسبا شهرت افزاینده خود مردمی و عمومی باقیماند. راک قلب مملکت آمریکایی این مورد بطور قوی افزایش یافت که مثالی از آن توسط بروس اسپرینگتون، باب سگر، جان (کوگار) ملنکاپ و دیگران بود. که این توسط تصنیف نویسان- خوانندگان سنتی آمریکایی، پل سایمون و ستاره سابق انگلیسی برنامه راک، پیتر گابریل موسیقی راک ورل با انواع سبکهای موسیقی سنتی در سراسر جهان تقویت و معروف شد، این شهرت و معروفیت بنام *موسیقی جهانی* شناخته شد و شامل تقویت و معروفیت مانند راک نسلهای مختلف شد.
بریت پاپ
موقعی که آمریکا لبریز از موسیقی گانگ و گانگ ثانوی و هیپ هاپ بود، بریتانیا به سبک موسیقیی در اواسط دهه ۹۰ برگشت که بریت پاپ نامیده میشد و توسط باندهایی مانند سدو، اوسیس، روحیه، ردیو هد، پالپ و بلِر اجرا میشد.
هوی متال
یکی از زیرشاخههای اصلی راک، سبک هوی متال است که امروزه خود به عنوان یک شاخهٔ اصلی شناخته میشود.از موسیقی متال که به علت خشنبودن آواها به این نام خوانده میشود، به خودی خود زیر شاخههای متعددی منشعب شدهاست.این موسیقی با گروه لد زپلین و سپس بلک سابات آغاز شد . دههٔ هشتاد میلادی دوران شکلگیری کاملتر و تعالی این سبک به حساب میآید.
رپ
سبک موسیقی رپ که در دهه ۱۹۶۰ توسط سیاهپوستان آمریکایی در برانکس (واقع در نیویورک) به وجود آمد نوعی سلاح مبارزه جوانان سیاه با تبعیضهای نژادی رایج در آن زمان بود و به همین دلیل بود که به خاطر بیان مشکلات زندگی در گِتوها (جایی برای زندگی مردمی که جزو اقلیت یک شهر به حساب میآیند) به موسیقی گتو نیز شهرت دارد.
گرچه همواره سیاهپوستان را صاحبان موسیقی رپ میدانند اما نمیتوان از نقش آمریکاییهای لاتینی تبار در زنده نگه داشتن این سبک چشم پوشی کرد، در ثانی رپ در دنیای امروز از چار چوبی که آنرا منحصراً مربوط به سیاهپوستان میساخت خارج شده و به یک شیوه اعتراض برای جوانان جهان تبدیل شده؛ در واقع هر جا که جوانها هستند و هر کجا که نارضایتی وجود دارد رپ هم بعنوان یک شیوه اعتراض که در قالب موسیقی و در دل کلماتی که به سرعت و پشت سر هم پیاده میشوند نهفتهاست ٫ در آنجا حضور دارد.
می توان گفت رپ موسیقی اعتراضی است که کمی چاشنی طنز (fun) به آن اضافه شده است.
تاریخچه
سیاهپوستان بنیان گذار رپ در آن زمان بدلیل نداشتن استطاعت مالی کافی و عدم وجود امکانات لازم، قادر به ضبط آهنگهای خود در استودیو نبودند و به ناچار هنر خود را در خیابان عرضه میداشتند و به جای استفاده از ساز، دست میزدند! (صدای دست زدنی که امروزه در در آهنگهای رپ و هیپ هاپ میتوان براحتی آن را شنید به نوعی احترام به رپکن های اولیه و بنیانگذاران رپ است) اما بالاخره روزی رسید که رپکن ها توانستند آهنگهای خود را ضبط کنند.
با اینکه بسیاری معتقدند اولین آهنگهای رپ را گرندمستر فلش یا The Sugarhill Gang ضبط کردهاند اما این عقیده در مورد موسیقی Hip Hop صحت دارد نه در مورد رپ. به هر تقدیر نخستین آهنگ رپی که رسماً در تاریخ موسیقی ضبط شد «Here Come the Judge» نام داشت که در سال ۱۹۶۸ توسط کُمدین معروف Pigmeat Markham ضبط شده بود.
رپ و هیپ هاپ حال حاضر آمریکا
هر چند رپ و هیپ هاپ در آمریکای امروز هنوز هم لحن تلخ و تمسخر آمیز اعتراضی خود را حفظ کرده اما دیگر دربارکن مباحثی که در آغاز تولد خود به آنها میپرداخت سخنی به میان نمیآورد یا حد اقل ٫ به ندرت درباره آنها سخن میگوید؛ گویا آرزوی دکتر لوتر کینگ در مورد برابری حقوق سیاهان و سفید پوستها، لااقل در مورد رپکن ها در حد زیادی به تحقق پیوسته، چون محور اصلی موسیقی رپ و هیپ هاپ در آمریکای حال حاضر را گنگستا رپ (Gangsta Rap) و تا حدود زیادی هاردکور رپ (Hardcore Rap) تشکیل میدهد به عبارت ساده تر امروزه مباحث اصلی این موسیقی را مواد مخدر، قانون شکنی و در مجموع هر مبحث دیگری که باعث میشود والدین فرزندان خود را از گوش دادن به این موسیقی منع کنند؛ شاید امروزه بتوان رپ را فقط متعلق به بزرگترها نامید اما در این میان گروههایی مثل Native Deen و رپکن هایی که سبک Christian Rap را دنبال میکنند تلاشی هر چند بی فایده برای جلوگیری از این امر میکنند اما با وضعی که امروز بر دنیای رپ و هیپ هاپ حاکم است شاید تنها میتوان آنها را رپکن هایی متعلق به دنیای کوچکترها دانست.
نوحه
نوحه زاری یا نالهاست.
نوحه قطعهای ادبی است که به صورت آهنگین اجرا میشود و مضمونی غم انگیز و بعضاً حماسی دارد.نوحه خوانی ریشهای به درازای غمهای تاریخ و زمزمههای افراد و بخصوص مادران و بانوان در سوگ عزیزانشان دارد.
در مذهب شیعه، نوحه توسط مداحان و در مراسم مذهبی اهل بیت اجرا میشود.
نوحهها سبکهای گوناگونی دارند و برخی از آنها امروزی و مثلاً به صورت پاپ هستند.
تواشیح
تواشیح از نظر واژگانی، یعنی زینت و آرایش. تواشیح جمع کلمه توشیح است یا وشاح و موشحات جمع کلمه (مُوَشح) که از ریشه (وشح) به معنای آراستن است. آمده است که:
مبارزان عرب در گذشته، آلات رزم چون زره و غلافهای شمشیرهایشان را که آراسته یا مرصع به نگینهای رنگارنگ بود، مُوَشَّح مینامیدند و بعضی گفتهاند: به همین دلیل به نوعی شعر که از نظر وزن، مضمون و محتوا، شادتر و جذابتر از اشعار دیگر است، مُوَشَّح گفته میشود.
در کاربرد و اصطلاح عام
تواشیح گونهای آواز دینی است که موضوعات اشعار آن یا دعا است و یا در مدح و نعت پیامبر اسلام و اهلبیت پیامبر هستند. زبان آن معمولا عربی است و اغلب بدون همراهی ساز موسیقی است. تواشیح دارای تکخوان است و گروهی وی را همراهی میکنند که به آنان (بطانه) میگویند. این آواز دینی مملو از هنرهای زیبای تنغیمی است و عموماً آهنگین است.
تواشیح خود دارای اسلوب و روش خاصی است که آن را از اناشید، مدائح، ابتهال، مناجات، دعا، قوالی، مولودخوانی و مداحی متمایز میکند.
تعریف
تواشیح گونهای هنر دینی است که از ترکیب دو مقوله شعر و موسیقی تشکیل شده است.
بر همین اساس میتوان برای تعریف تواشیح از دو جنبه موضوع را بررسی کرد:
تواشیح از جنبه نغمهها و موسیقی
تواشیح از جنبه شعر و ادبیات
تواشیح در ایران
تاریخچه تواشیح و ابتهالخوانی در ایران چندان دیرپا نیست و شاید از اوایل انقلاب با تلاشهای مرحوم ایرج قیم که از اساتید فن بودند و در مصر تحصیل کرده بودند، تواشیح وارد ایران شد. اصالت تواشیح منطبق بر ملودی و سبکهای ایرانی است. بیش از ۹۰ درصد دستگاهها و ملودیهایی که در عربی مورد استفاده قرار میگیرد ایرانی هستند. تنها مقامی که در زبان عربی داریم مقام حجاز است که آن هم معادل همایون است. اما اصالت تواشیح منطبق بر ملودیها و سبکهای ایرانی است اما تفاوتهای حسی و حالی وجود دارد
موسیقی بیکلام
موسیقی بدون کلام (به انگلیسی: Instrumental music) به موسیقی ای گفته میشود که بدون آواز و صدای خواننده تهیه میشود در این موسیقی فقط از صدای ساز استفاده میشود، در گذشته نیز (ماقبل تاریخ) صدا ی هماهنگ و موسیقی وجود داشته است که امروز اطلاعات کمی درباره آن دوران در دست است.
از اساتید معروف موسیقی بیکلام دنیا میتوان یانی را نام برد. همچنین از اساتید معروف ایران میتوان استاد جواد معروفی و استاد انوشیروان روحانی را نام برد.
موسیقیدرمانی
موسیقی درمانی روشی است در جهت برخی اهداف درمانی با کمک موسیقی که میتواند مواردی از جمله تقویت و ساماندهی سلامت روحی و جسمی افراد را به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر از موسیقی درمانی برای بازیافت، نگهداری و تقویت سلامت جسمی و روحی و عاطفی استفاده میشود.
تاریخچه
تاریخچه استفاده از موسیقی به عنوان روشی برای درمان به زمان ارسطو و افلاطون باز میگردد. از آن زمان به بعد رگههایی از استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بکار رفتهاست. اما در قرن بیستم فکر رسمی استفاده از موسیقی برای درمان مصدومین جنگ جهانی اول آغاز شد و هر چند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود که با قدمهایی که برداشته شد، بتدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمنهای متعددی تشکیل گردید. بطوری که در سال ۱۹۴۴ اولین برنامه آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه میشیگان آغاز شد.
در سال ۱۹۵۰ انجمن موسیقی درمانی آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۷۱ انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا AAMT آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۸۵ فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بینالمللی به ثبت رسید. انجمن موسیقی درمانی ایرانی با اهداف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرآیند موسیقی درمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این شیوه درمانی فعالیت خود را آغاز کردهاست.
پیشینه موسیقی درمانی در تاریخ ایران
نخستین سیستم نظام یافته آکادمیک موسیقی درمانی در ایران باستان بنا گردید. بر اساس کتیبههایی که در سال ۱۳۴۹ یافت گردیدهاست در دانشگاه جندی شاپور اهواز دانش موسیقی و درمان با موسیقی از دپارتمانهایی بودهاست که هر دانشجوی پزشکی آن زمان (۱۵۰۰ الی ۱۳۹۰ سال پیش) باید آن را میگذراند نکته جالبی که وجود دارد اینست که پرستارهایی برای بیمارستانهای آن زمان پرورش مییافتند میبایست در نواختن چند ساز اصلی تبحر داشته باشند و بر این اساس موسیقی تجویز شده از پزشک را ارائه میکردهاند.
این موسیقی ارائه شده در هنگام زایمان زنان دربار ساسانی از لوازم کار یک پزشک بود از لحاظ پیشینه، موسیقی آرام بخش در ایران باستان با ظهور دین زرتشت آغاز شد. کتاب اوستا و اشعار آهنگین گاتها الهام بخش موسیقی دانان برای تصنیف آوازها و ملودیها و همچنین تشکیل مراسم و آیینهای موسیقایی بودهاست. در واقع موسیقی در تاریخ ایران باستان در خدمت تلقینات دینی و اشارات مذهبی بودهاست که اکنون در تمرینات تن آرایی انواعی از آن را شاهد هستیم.
بعد از حضور اسلام در ایران عمده فعالیتهای موسیقی نوشتاری و نظری شد و بیشتر مطالب نظری رنگ و بویی از برداشت یونانیان داشت که با اعمال تغییراتی منتقل شده بودند. یونانیها موسیقی را در میان موضوعهای فلسفی مطرح میکردند و بیشتر فیلسوفان در کنار علوم دیگر در مورد موسیقی اظهار نظر میکردند. به طور اجمال آثار نوشتاری گذشتگان در مورد تاثیر موسیقی بر روح و نفس بیشتر بر محور طبایع و مزاج زمان و افلاک و سماع است که بزرگان حکمت، فلسفه، و پزشکی ضرورتاً نکاتی در این باب آوردهاند.
از مهمترین آثاری که در این زمینه وجود دارد قابوس نامه اثر کیکاووس بن قابوس بن وشمگیر است که به طور مفصل به اثر نواختن موسیقی در طبایع مختلف اشاره دارد. او بزرگترین هنر نوازندگی را از آن میداند که متناسب با طبع و حال شنونده بنوازند.«رامشگر (نوازنده) را بزرگترین هنر آنهاست که بر طبع مستمع رود».وی از نخستین مسلمانانی است که در اثر خود باب مهمی را به موسیقی درمانی اختصاص دادهاست وی پس از این که شیوههای عملکرد و برخورد اجتماعی یک موسیقی درمان گر را ذکر میکند براساس ۱-طبایع چهارگانه ۲- سن ۳- جنس شنونده موسیقی، نوعی موسیقی مربوط به آن طبقهبندی را توصیه میکند که متاسفانه بسیاری از گوشههایی که عنصرالمعالی نام بردهاست در گذر زمان فراموش شده و تنها نامی از آن باقی نماندهاست.
اشاره عنصرالمعالی به صفات دموی، صفراوی و … توجه به وضعیت روانی و عاطفی شنوندهاست در مبانی روش موسیقی و آواز دورههای مختلف زندگی را از هم تفکیک میکند. برای کودکان نغمهها و آواز و نوازندگانی ساده و آسان و سبک را ذکر میکند. از دید او چون کودکان درک لطیف تری دارند برای آنها ترانه ساخته میشود و نغمههایی با وزن سبک تا راحت بفهمند و از آن لذت ببرند و برای اهل موسیقی و پیرامون موسیقی جدی را توصیه میکند. پس از این وصفی در انواع نواها با توجه به شغل افراد دارد من جمله «در سرا کار حریفان را همی نگرد اگر قوی مردمان خاصی مبین سزای عقل که حرف مطربی دانند (یعنی مردم خردمند) پس راههای نیک و نواهای نیک همی زن اما سرود بیشتر اندر پیری گوی اندر مذمت دنیا اگر قوی سپاهی و عیار پیشگان را بینی و دو بیتیهای ماوراء النهری گوی در حزب کردن و ستودن عیاری …»
اما در زمینه موسیقی درمان و فواید جسمی آن ابن سینا در دانشنامه علایی بابا بزرگی به نام بابا موسیقی دارد که سخنان بدیع از این نابغه پزشکی ذکر گردیدهاست همچنین در این زمینه در کتاب شفا بخش مهمی را بدین گفتار اختصاص دادهاست:
علم موسیقی جز وی است از بدن انسان که میگردد از دل و سینه تا ناف گاه بالا میرود و گاه پایین دل آید و از اول هر ماه تا سلخ، هر روزی در عضوی باشد از اعضاء رئیسه و همواره سیار با ستاره ارقنوع. و این ستاره ارقنوع سیارهای است رد وجودی آدمی به منزله آب و خون که هر روز در عضوی باشد پس در هر عضوی که باشد نبض را از او خبری است و نباض و حکیم را واجب است که علم ادوار را نیکو فراگیر تا بود که در تشخیص نبض کمتر خطا کند … روز اول ماه عیش کمتر کند که نبضش در سر قحف باشد دوم ماه در دماغ سوم ماه در کام چهارم ماه در حنجره پنجم ماه در کیلوس، شش ماه در کیموس، هفتم ماه در سینه هشتم سر نهم در امعاء، دهم در احسا، یازدهم در ناف، دوازدهم بر دستها، سیزدهم بر دست چپ، چهاردهم باز در دماغ رود. و قرار بگیرد تا پانزدهم در کام باشد و شانزدهم ماه باز معاودت به قلب کند این مرتبه در هیچ مکان نیز تقلیل نکند تا به عروق صافن … و باز رد اول ماه به قدرت حضرت الله رجعت در دماغ و سر کند جراح را واجب است که در روزی که ارقنوع و کوکب موسیقی در دماغ و حدقه چشم باشد دست علاج از امراض عین و دندان و تنقیه دماغ و جگر کوتاه دارد که محل خطر است و دیگر چندین مرض را حکمای فلسفه از علم موسیقی و مقالات و پرده و نغمات غریبه موزون معالجه میکردهاند مثل دق و سل و قولنج و تب صفراوی.
«…چنانچه هر نغمه که باشد به نسبت کواکب سبعه تعلق به امراض مذکور دارد در روزگار قدیم حکما علاج بیمار به آلات طرب میکردهاند مناسب اوقات لیلی و نهاری در خانه خلوت مزین و روشن در نظر مریض ساز را به نوازش در میآوردهاند تا این که به مرور آن مرض به اسهل وجوه بی مداوا او اشربه و از آن شخص زایل میشدهاست و در نسبت کواکب سبعه مذکور خواهد شد که هر ستاره به کدام مقام نسبت دارد و چون مغنی آواز بر کشد صدا از عروق قلبی و شرایین و مسا مات بدن استخراج شود و چون به حلقوم رسد از آنجا مابین کی لوس و کی موس رسیده نزاکت و لطافت به هم رسیده بیرون آید و موجب حال شود..
در این گفتارها به چند نکته عمده برخورد میکنیم :
۱-این سینا علم موسیقی را جزئی از ترکیب بدن انسان میداند که اگر دیدگاه او را بپذیریم به دید جدید از شیوه درمان گر موسیقی دست مییابیم (فراموش نکنید که آثار او را قرنها در معتبرترین دانشگاههای اروپایی تا ابتدای قرن بیستم به عنوان مرجع تدریس میکردهاند.)
۲-بوعلی جوهره موسیقی را در اعضای بدن سیار میداند و به نظر او این حرکت از زمانبندی بسیار دقیقی تبعیت میکند و حتی بر همین مبنا تجویز درمان نموده یا پزشک را از درمان باز میدارد.
۳-ابن سینا شیوه درمان حکمای قدیم به وسیله موسیقی در مورد بیماریهایی مانند سل و تب صفراوی و قولنج را تایید میکند ولی برخی از این نغمات درمان گر را «غریبه» مینامد که نشان میدهد قسمتی این دانشها در زمان این سینا به غبار فراموشی آغشته بودهاست.
۴-ابن سینا تاکید بر این نکته دارد که همانند کالبدی آسمانی و نجومی بسیاری از پدیدههای پزشکی آن زمان «علم موسیقی» نیز پندارهای فلکی دارد که بر اساس این پنداره در اعضای رئیسه بدن به تناوب موثر بوده و حتی توسط حکیم قابل بررسی و پایش (Monitoring) است.
وی دقیقاً ستاره ارقنوع را حاکم بر این بعد میداند و این خاصیت را به منزله آب و خون اعلام میدارد که در سراسر بدن جاریست و مطابق حرکات نجومی این ستاره میتوان کیفیت نبض بیمار را پیش بینی و تعیین کرد.
۵-ابن سینا تکنیک موسیقی درمانی را بسیار کم عارضه و بی خطر میداند و اجرای آن را در زمانهای مناسبی از شب و روز دانسته که بدون کمک دارو و یا دستورات خوراکی و آشامیدنی خاصی بیماری را زایل میکند وی با توجه به دانش پزشکی آن روزگار مکانیسم دقیقی را از تاثیر صورت موسیقی بر ارگانهای بدن ذکر میکند که با عنایت به کواکب سبعه در زمان خاص خود موثر خواهد بود در اکثر نوشتارهای طب ایران توجه طبیبان قدیمی به اهمیت و تاثیر موسیقی در طبابت مشاهده میشود علی بن عباس محبوسی در کتاب کامل الصناعه میگوید:
«پزشک باید به آهنگ موسیقی آشنا باشد تا انگشتانش به گرفتن نبض ریاضت دریافت یابد تا رگ را به خوبی بشناسد» در این گفتار نواختن موسیقی هم برای تقویت احساس و دقت (ریاضت) حواس (حتی حس بساوایی) برای دانش آموختگان طب توصیه میشود.
روشهای موسیقی درمانی
در موسیقی درمانی دو روش اساسی وجود دارد: روش فعال و روش غیر فعال، روش غیر فعال شامل شنیدن موسیقی است که بیماری با گوش دادن و شنیدن موسیقی که در حال نواخته شدن است، مورد درمان قرار میگیرد. در این روش بیشترین تأثیر عملکرد در جهت برانگیختن و تأثیر واکنشهای عاطفی و ذهنی است. در حالی که در روش موسیقی درمانی فعال که نواختن، خواندن و حرکات موزون اساس کار است. واکنشهای مختلف عاطفی، ذهنی، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته میشوند. برنامهها و روشهای موسیقی درمانی متنوع و متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده میشود.
کاربرد موسیقی در توانبخشی
با توجه به این که پردازش موسیقی در مغز در مناطقی متفاوت از مناطق درگیر در ادراک سایر اصوات از جمله گفتار صورت میپذیرد امروزه از موسیقی درمانی در توانبخشی ذهنی و جسمی و نیز کمک به رشد دقت شنیداری و بهبود توجه و تمرکز و در نهایت رشد مهارتهای گفتاری استفاده میشود. این امر در مورد کودکان مبتلا به اوتیسم و نیز مبتلایان به اختلال یادگیری بیشتر صدق میکند.
نوروفیزیولوژی ادراک موسیقی
دونالد الدینگ هب برنده جایزه نوبل پزشکی از جمله نورولوژیستهایی است که ضمن نگرش روان شناسانه و روان کارانه در زمینه نوروفیزیولوژی موسیقی، پژوهشهای مرجع را انجام دادهاست. وی معتقد است هوش، ادراک، و حتی هیجانها از تجربه آموخته میشوند و با فرد به دنیا نمیآیند. هب بنیان گذار نظریهای است که بیان میدارد : «نوزادان با یک سیستم شبکهای از نورونهایی زاده میشوند که ارتباط درونی آن تصادفی است تجربه حسی سبب میشود که این شبکه عصبی سازمان یابد و وسایل تعامل مؤثر با محیط را فراهم آورد.» در ادامه این تئوری دو مفهوم کلیدی را بیشتر توضیح خواهیم داد و آنگاه به ادامه قانون هب خواهیم پرداخت.
۱-مجتمع سلولی (شبکه نورونی):
بنا به نظریه هب هر شی و محیط که آن را تجربه میکنیم مجموعهای از نورونها را راهاندازی میکند که مجتمع سلولی (Ceifassembly) نام دارد به عنوان مثال وقتی که ما به یک مداد نگاه میکنیم توجه مان را از نوک مداد به مداد پاک کن و بدنه چوبی مداد تغییر میدهیم با تغییر توجه، نورونهایی که در آن زمان تحریک شوند با یک شی (مداد) مطابقت دارند. در وادی امر تمام این مجموعه عصبی مستقلاً عمل میکنند. وقتی شخصی به نوک مداد نگاه میکند دسته معینی از نورونها تحریک میشوند اما آنها در ابتدا بر نورونهایی که در هنگام نگاه کردن شخص به ته مداد یا بدنه چوبی آن تحریک میشوند تاثیر نمیگذارند با این حال تعداد به مجاورت زمانی بین تحریک نورونهایی که با نوک مداد مطابقت دارند قسمتهای مختلف راههای عصبی با هم ترکیب میشوند. هب ابزاری دارد که مجتمعهای سلولی نظامهای عصبی پویا هستند نه ثابت و ایستا وی مکانیسمهایی را نام میبرد که از طریق آنها نورونها میتوانند به مجتمعهای سلولی بپیوندد یا آنها را ترک گویند و به مجتمع هب فرصت دهند تا از راه یادگیری یا تحول پالایش یابند وقتی که یک مجتمع سلولی اساس نورولوژی اندیشه یا فکر است و بدین ترتیب اثبات میکند چرا حضور یک شی آشنا یا شنیدن یک ملودی آشنا با یک شخص مورد علاقه ما احتیاجی به تلاش برای فکر کردن دوباره آن ندارد.
۲-زنجیرههای مرحلهای (Phase Sequences)
درست همان طور که جنبههای مختلف یک شی از لحاظ عصب شناختی با هم ارتباط مییابند و شبکههای نورونی را به وجود میآورند یک زنجیر مرحلهای بنابر تعریف دکتر هب یک رشته فعالیت درهم ادغام شده موقت مجتمع سلولی است که در جویبار اندیشه یک جریان به حساب میآید. پس از این که یک زنجیره مرحلهای ایجاد شد مانند یک مجتمع سلولی میتواند با تحریکات بیرونی، درونی و ترکیبی از این دو تحریک شود وقتی که یک زنجیر مرحلهای راه اندازی میشود یا یک جریان تفکر را تجربه میکنیم یعنی یک رشته اندیشه را که به طریقی منطقی مرتب شدهاند این نکته میتواند توضیح دهد که چگونه بوی عطر یا چند نغمه از یک آهنگ و ملودی خاطرات مربوط به یک دوست را به یاد ما میآورد. هب معتقد است: مجتمعها سلولی که هم زمان فعال میشوند با هم ترکیب میشوند و رویدادهای مشترک در محیط فرد مجتمعها را میسازند و بعد وقتی که این رویدادها با هم اتفاق میافتد مجتمعها به هم پیوند مییابند (زیرا با هم فعال میشوند) برای نمونه وقتی آقای X میآید و از قضا ساعات خوشی را با هم میگذرانند که این فرآیند لذت بخش شبکههای نورونی دیگری را فعال میکند. بنابراین مجتمع نورونی «شنیدن ملودی خاص» با مجتمع «آمدن دوست آقای X با شنیدن آن ملودی خاص همه مجتمعهای سلولیاش فعال شده و آقای X حس ادراک آمدن دوستش و لحظات شادمانی را که با هم سپری کردهاند را تجربه میکند با این مکانیسم موسیقی درمان گر قادر است با استفاده از واکنشهای مذکور یکی از شیوههای موسیقی درمانی را -که البته کاربرد آن در کودکان رایجتر است- طرح ریزی و اجرا کند.
موسیقی رقص
موسیقی رقص (به انگلیسی: Dance music) نوعی موسیقی است که برای همراهی و کمک به رقص ساخته میشود. این موسیقی میتواند یک قطعه کامل موسیقی و یا بخشی از یک تنظیم بلندتر باشد. از نظر اجرا به دو دسته موسیفی رقص زنده و موسیقی رقص ضبطشده تقسیمبندی میشوند.
موسیقی فیلم
موسیقی فیلم (به انگلیسی: Film Score) به موسیقیای اطلاق میشود که منحصراً برای یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی نوشته شده و بخشی از ساندترک یا مجموعه صداهای ضبط شده بر روی یک فیلم است. موسیقی فیلم یک گرایش مجزا در هنر موسیقی به شمار میآید و قدمت آن به مقطع پیدایش هنر سینما باز میگردد. ماکس اشتاینر، اریک ولفگانگ کورنگلد و آلفرد نیومن از پیشگامان نگارش موسیقی برای فیلم بودند و بیش از دیگر آهنگسازان در قوام بخشیدن به آن نقش داشتند.
موسیقی فیلم واصف موسیقایی از موقعیت و روند یک داستان است و نقش بسزایی در تکامل هیجانات و احساسات یک اثر نمایشی بازی میکند. ابزارآلات و سبک بکار رفته در موسیقی یک فیلم حیطه وسیعی را در بر گرفته و موسیقی کلاسیک، پاپ، جاز، موسیقی الکترونیک، موسیقی بومی و غیره به تناسب فیلمنامه و تصمیم آهنگساز هر کدام ممکن است سبک نگارش موسیقی یک فیلم باشند. غالباً آن دسته از آثاری که دارای بودجه کافی است توسط نوازندگان ارکستر سمفونیک (گاهی اوقات همراه با دسته کر) اجرا و ضبط میشود و اغلب بخش وسیعی از آن بیکلام است. موسیقی فیلم که کوششی بر هماهنگسازی موسیقی با تصاویر متحرک است عمدتاً از طریق توسعه قواعد موسیقی کلاسیک سده نوزده و تلفیق آن با شیوههای مدرن نگارش موسیقی در سده بیستم انجام گرفته است. به عنوان مثال، «لایتموتیف» که ایدهای با قدمتی بیش از یکصد سال است، همچنان راهکاری برای بسیاری از آهنگسازان در موسیقینویسی فیلم به شمار میآید. تا به امروز آثار شناخته شدهای در این زمینه بر جای مانده است و آهنگسازان بیشماری در این حوزه به شکل تخصصی آن به خلق اثر پرداختند.
آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک در آمریکا هر ساله یک جایزه اسکار به بهترین موسیقی فیلم نوشته شده برای یک اثر سینمایی اهدا میکند. از دیگر جوایز معتبر سالانه این شاخه هنری میتوان به جوایز بفتا، گلدن گلوب و گرمی، برای بهترین آهنگساز فیلم اشاره کرد. در میان آهنگسازان سینما ویرجیل تامسون برنده جایزه پولیتزر، و انیو موریکونه موفق به دریافت جایزه پولار نیز شدهاند.
تولد موسیقی فیلم
شاید بتوان نقطه عطف تاریخ سینما و تولد موسیقی فیلم را از یکدیگر جدا ندانست و این باز میگردد به روزی که برادران لومیر اولین نمایش عمومی خود را برگزار کردند. در ۱۸۹۵ میلادی آنها عدهای را برای تماشای نمایش خود در پاریس دعوت کردند. به هنگام نمایش از یک پیانیست هم دعوت شده بود و این نوازنده کارش اجرای موسیقی در پسزمینه فیلم بود. شروع همزمان موسیقی به نمایش فیلم کمک میکرد تا جمعیت رفته رفته سکوت اختیار کنند و متوجه تصاویر روی پرده بشوند. پس از استفاده لومیرها اجرای موسیقی همراه با فیلم رواج پیدا کرد اگرچه ارزشمندی موسیقی برای تکامل این پدیده هنوز به قدر کافی احساس نمیشد.
کار همراهی موسیقی با تصاویر روی پرده به اشکال مختلف با توجه به میزان تخصص افراد تفاوت میکرد. هر چه نوازندگان تبحر بیشتری داشتند کارایی آنها در هماهنگی با تصاویر روی پرده بیشتر میشد. در بسیاری از سالنهای نمایش در دوران صامت از دستگاههای بزرگ ارگ استفاده میشد که عموماً علاوه بر تقلید صدای بعضی از سازها، اصوات دیگری مثل صدای بوق، صدای سوت قطار و... را نیز به وجود میآورد. یکی از این دستگاهها ارگ «ورلیتزر» بود که مدتها نقش اجرای موسیقی و افکتها را بازی میکرد. معمولاً بندرت شانس دیدن فیلم قبل از نمایش برای نوازندگان وجود داشت و این کار را برای آنان دشوار میکرد اگرچه در سالنهای بزرگ که امکان اجرای ارکستر در آن وجود داشت گاهی اوقات یک یا دو بار تمرین با فیلم انجام میشد.
هر چه از عمر سینما گذشت فهرست موسیقیهای انتخابی برای همراهی با فیلم نیز بیشتر شد. عناوین این موسیقیها نیز با توجه به نمایش متفاوت بود. کمدی، عاشقانه، عصبانی، غمگین، خوشحال، اسرار آمیز، تعقیب و گریز... از عناوین جدیدی بود که هر روز به تعداد آنها افزوده میشد. رهبران ارکستر با دادن علامت، نوازندگان را از تغییر صحنه مطلع میکردند تا آنها قطعه متفاوتی را اجرا کنند. اکثر این قطعات، آثار کلاسیک از آهنگسازان مشهور جهان بودند که برای صحنههای مختلف انتخاب میشدند. بسیاری اوقات اجرا دچار مشکلاتی میشد و نوازندگان در نواختن موسیقی مربوط به صحنه بسیار بیدقت عمل میکردند که حاصل آن روی پرده به یک فاجعه تبدیل میشد. تا آنکه، «برگه راهنما» ابداع شد و در آن رهبر با هر علامت نوازندگان را به اجرای قطعه بعدی که در برگه نوشته شده بود فرا میخواند. در ضمن توضیحاتی برای جزئیات و چگونگی اجرای موسیقی در لحظات مختلف مرتبط با حال و هوای نمایش نیز در آن درج شده بود.
در فاصله زمانی کوتاهی میزان تقاضا به حدی بالا رفت که دستاندرکاران موسیقی فیلم با کمبود قطعات موسیقی مواجه شدند تا آنجا که آنها به دست بردن در ساختار قطعات کلاسیک و برخی تغییرات در آنها مبادرت میکردند که بسیاری از اوقات نتیجه خوشایندی برای این شاهکارهای موسیقی در پی نداشت. سرانجام در سال ۱۹۲۷ برادران وارنر اولین فیلم ناطق را به دنیا عرضه کردند و سیر تحولی نوین در تاریخ سینما رقم خورد.
اهمیت و گسترش موسیقی در سینما
تقریباً هیچیک از نظریهپردازان سینما، این هنر را به صورت مطلق صامت به حساب نیاورده و عملکرد موسیقی در کنار فیلم همیشه حاکی از یک نوع نیاز بوده است. هر چقدر قواعد کلاسیک سینما شکل میگرفتند موسیقی نیز به عنوان یک عامل موثر بیانی به وجود خود تحکیم میبخشید. ضرورت حضور موسیقی در سینما تا بدانجا پیش رفت که چهرههای شاخص سینما نظریات جدیدی بر آن وضع میکردند و آن را عاملی کلیدی ارزیابی نمودند. به طور مثال وسوالد پدوفکین به صراحت نوشت:
«موسیقی در فیلم ناطق هرگز نباید همراهیکننده باشد»
هر چقدر زبان سینما غنیتر میشد، ابزار کار نیز قدیمی به نظر میآمد. موسیقی هم از این زنجیره جدا نبود. دیگر هیچ کارگردانی به این فکر نمیکرد که فیلمش صرفاً موسیقی داشته باشد؛ بلکه به این میاندیشید که چه کسی این موسیقی را خواهد ساخت؛ در چه لحظاتی موسیقی میتواند حضور داشته باشد و... . موسیقی فیلم وظیفهٔ مشخصی پیدا کرد که با تشریک مساعی کارگردان و آهنگساز میتوانست مانند یک برگ برنده ارزشهای هنری یک فیلم را صد برابر کند.
در دهه ۱۹۳۰ که موسیقی فیلم رو به اوج بود آهنگسازان بسیاری از اروپا به آمریکا مهاجرات کردند. بسیاری از این افراد در مکتبهای موسیقی اروپا تعلیم یافته بودند و به طور طبیعی سبک کاری آنها از همان شیوههای موسیقایی بود. آنها در فضایی آموزش یافته بوند که موسیقی واگنر، پوچینی، اشتراوس و مالر بر تفکراتشان سایه افکنده بود. از چهرههای صاحب نام این دوران میتوان ماکس اشتاینر، اریک ولفگانگ کورنگلد، آلفرد نیومن، فرانتس واکسمن و چارلی چاپلین را نام برد که از میان آنها فقط نیومن آمریکایی بود. شاید حضور نام چارلی چاپلین باعث حیرت شود، اما به واقع او در موسیقی بسیاری از آثار خود نقش عمدهای داشت. چهرههای دیگری چون ویرجیل تامسون، آرون کوپلند و هانس آیزلر از آهنگسازان صاحبنام این دوران بودند. در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ عدهٔ بیشماری به جمع آهنگسازان فیلم پیوستند و کم و بیش عدهٔ زیادی از آنان سوابق موسیقی کلاسیک و کنسرتی داشتند.
موسیقی فیلم از ۱۹۵۰ تا به امروز
تا قبل از ۱۹۵۰ موسیقیهای فیلم هالیوود به طور راسخ به بیان موسیقی قرن بیستم نرسید. دو آهنگسازی که بیشترین تاثیر را در این حرکت داشتند آلکس نورث و لئونارد روزنمن هستند. در مورد سبک آهنگسازی میتوان گفت که نورث سبکی نزدیک به بلا بارتوک و استراوینسکی را دنبال میکرد در حالی که روزنمن گرایش به تمایلات شوئنبرگی داشت و در این دوران هم گرایش به لگتی پیدا میکند. تاثیر نورث و روزنمن بر موسیقی فیلم آمریکا اساسی است. در اثر تاثیر این آهنگسازان است که مصنفانی چون جری گلدسمیت توانستهاند از سبک شخصی خود به طور کامل دفاع کنند.
المر برنشتاین زبان جاز را در ۱۹۵۵ برای فیلم «مردی با اسلحه طلایی» به کار گرفت، اگر چه بداههنوازی که شکل حیاتی موسیقی جاز است در موسیقی او وجود نداشت و عناصر جاز به این منظور وارد موسیقی شده بود تا صرفاً فضای خاصی پیدا کند. بعد از این فیلم، گویش جاز به طور وسیعی در فیلمها به کار گرفته شد.
ارکستراسیون در کنار دیگر فنون در سینما رو به نوگرایی نهاد. در ۱۹۶۰ وقتی آلفرد هیچکاک فیلم روانی را ساخت مهمترین اصول موسیقی فیلم اکتفا به استفاده از سازهای زهی در طول فیلم بود. اگرچه با این کار محدودیتهای بسیاری برای برنارد هرمن ایجاد میشد. این کار باعث میشد تا امکانات استفاده از فرمولهای شناخته شده موسیقایی و افکتهایی که کم و بیش برای فیلمی با اضطراب و ترس لازم است حذف شود. با استفاده از ارکستر زهی هرمن توانست این فکر را وارد هالیوود کند که زهیهای تنها، دارای صدایی سرد و گزنده است چرا که تا پیش از این، تفکر رایج این بود که زهیها در درجه اول، ایجاد صدایی گرم و هیجان دار میکنند. در ۱۹۷۱ هرمن با گفتن مطلبی که «زهیها را در موسیقی روانی به این دلیل استفاده کردم تا عکاسی سیاه و سفید فیلم را با صدایی سیاه و سفید کامل کنم» به سلیقه خود قوام بخشید.
در ۱۹۶۶ انیو موریکونه ارکستراسیونی بدیع برای خوب بد زشت به کار گرفت. او با الهام از صدای زوزه گرگ صحرایی آمریکای شمالی تم اصلی فیلم را نوشت که سازبندی آن ترکیب نامتعارفی برای سینمای وسترن تا آن روز بود. موریکونه در مواردی حتی پیش از تصویربرداری، موسیقی مورد نیاز فیلم را ضبط کرده و سرجیو لئونه بر اساس ریتم و چگونگی موسیقی اقدام به تصویربرداری برای آن مینمود. امروز همکاری بلند مدت هیچکاک و هرمن، لئونه و موریکونه، و استیون اسپیلبرگ با جان ویلیامز از نمونههای موفق و مثال زدنی از تعاون یک فیلمساز و یک آهنگساز در تاریخ سینما بهشمار میآیند.
فرم در موسیقی فیلم
از ایرادهای بزرگی که بر موسیقی فیلم گرفته میشود فقدان فرمی منسجم در آن است. حتی یک بررسی ساده هم فقدان درک موسیقی فیلم و ارتباط درونی آن با دیگر عناصر را برملا میسازد. حتی آهنگساز پر قدرتی مانند استراوینسکی در درک این نقطه حساس در مورد موسیقی فیلم باز میماند. زمانیکه استراوینسکی به استودیوی کلمبیا دعوت شد تا برای فیلم «کماندوها در سپیده دم نبرد میکنند» موسیقی بسازد، از شیوه کار بی خبر بود. اقدام به نوشتن طرحهایی برای تصویر کرد، بدون آنکه حتی فیلم را دیده باشد. این پارتیسیون به موقع کامل نشد و طرحها برای فیلم قابل استفاده نبودند.
یک آهنگساز خوب باید بتواند سبک آهنگسازی خود و مهمتر از آن، فرم و حالت موسیقی خود را در ارتباط با گسترشهای دراماتیک روی پرده قرار دهد.
لایت موتیف
«لایت موتیف» یکی از قدیمیترین شیوههای به کارگیری موسیقی در تاریخ سینماست. این شیوه آهنگسازی یکی از متداولترین تمهیدات موسیقایی است که باعث یکدستی یا پیوستگی بافت موسیقی کل فیلم میشود. آهنگساز یک تم اصلی را انتخاب میکند و همان تم را با واریاسیونهای مختلفی ارایه میکند. بدین ترتیب زیر بنای اصلی موسیقی فیلم یک تم اصلی است که در موقعیتهای مختلف چهرهٔ متفاوتی پیدا میکند. اما پس از چند بار شنیده شدن بیننده را وادار به تداعی صحنههای قبلی و اولین باری میکند که موسیقی را شنیده است. یکی از خواص بسیار جالب «لایت موتیف» این است که میتوان آن را در مورد اشیا، مکانها، و خلاصه همهٔ پدیدههای غیر زنده در یک فیلم به کار گرفت.
استفاده از «لایت موتیف» یکی از متداولترین انواع موسیقی فیلم است که در سینمای جهان جایگاه خاصی دارد.
مراحل ساخت موسیقی برای فیلم
نقطه شروع هر کاری ایده است. در موسیقی فیلم نیز کار با ایدهای شروع میشود. تهیهکننده یا کارگردان به هر دلیلی، چه مهارت و چه شهرت، آهنگسازی را برای نوشتن موسیقی فیلم انتخاب میکند. با توجه به میزان اهمیت موسیقی برای فیلم، زمان انتخاب آهنگساز میتواند تغییر کند. پس از انتخاب آهنگساز فعالیت ذهنی وی آغاز میشود. در این مرحله فیلمنامه یا موضوع بسیار حائز اهمیت است. چرا که پاسخ بسیاری از سوالات در فیلمنامه نهفته است. بسیاری از آهنگسازان این نقطه شروع را میپسندند. دیمیتری تیومکین، آهنگساز فیلم، معتقد است ارزش حضور آهنگساز در جلسات اولیهٔ بحث و بررسی فیلمنامه غیر قابل محاسبه است. در حالیکه جان ویلیامز، آهنگساز برنده چندین جایزه اسکار، در این باره گفته است:
«من ترجیح میدهم فیلمنامه را نخوانم، من از آن دسته افرادی هستم که دوست دارم نسبت به فیلم عکسالعمل نشان دهم. هنگامی که شما یک داستان ادبی را میخوانید یک تصویر ذهنی از فضا و چیزها میسازید. من دریافتهام که اگر فیلمنامه را بخوانم و سپس به اتاق نمایش بروم، اغلب باعث ناامیدی من میشود. به شکل ایدهآل دوست دارم به ریتم تصویری که برای اولین بار میبینم عکسالعمل نشان دهم».
به هر حال نخستین قدم ارتباط آهنگساز با فیلم است. حال میخواهد از طریق خواندن فیلمنامه باشد یا تماشای فیلم. آهنگساز در مرحله اول به دیدن فیلم به صورت راف-کات دعوت میشود که فیلمی ناتمام است و به طور مثال بخشی از اثرات صوتی مانند افکتهای مختلف مثل صدای بوق تلفن یا آژیر پلیس در آن گنجانده نشده است. فیلم یک بار با تداوم و در مرحله بعد حلقه به حلقه دیده میشود. در مرحله دوم آهنگساز به همراه تهیهکننده، کارگردان و تدوینگر با یکدیگر فیلم را مشاهده میکنند. تدوینگر به آهنگساز کمک میکند تا مشکلات تکنیکی به هنگام ضبط موسیقی و همچنین مراحل بعدی را به راحتی طی کند. در بازبینی دوم علامتگذاری صورت میگیرد. در اینجا معین میشود که چه نقاطی به موسیقی احتیاج دارند و کجاها باید آزاد رها شوند. آهنگساز و تدوینگر در کنار یکدیگر به زمانگیری فواصلی میپردازند که موسیقی در آن شنیده میشود و با استفاده از دستگاه موویل زمان ورود و خروج موسیقی و هماهنگی آن با دیگر اجزا به خوبی تعیین میشوند. سپس این اطلاعات را به طور جامع در فرمهای مخصوصی وارد میکنند.
اینجاست که آهنگساز میتواند با بازبینی و کمک گرفتن از فرمهای تهیه شده کار نوشتن موسیقی را أغاز کند. زمانیکه این مرحله نیز به پایان رسید مرحله ضبط موسیقی فرا میرسد. ارکستراسیون از اهمیت ویژهای برخوردار است و امروزه بسیاری از آهنگسازان بزرگ فیلم علاقه دارند این کار را شخصاً انجام دهند. برنارد هرمن آهنگساز شماری از فیلمهای آلفرد هیچکاک میگوید:
«غیر ممکن است که کار آهنگسازی را از ارکستراسیون جدا کنیم. درست مثل این است که بگوییم من ایدهها را میدهم شما کتاب را بنویسید یا این که من نقاشی را میکشم اما رنگها را شما بگذارید. هر ساز به اندازه خود مهم است و باید مورد توجه کامل آهنگساز قرار بگیرد».
در کنار ارکستراسیون مساله رهبری نیز حائز اهمیت است. یک اثر موسیقایی با رهبری دقیق به نتیجهٔ نهایی میرسد. بسیاری از آهنگسازان در این زمینه هم پیشقدم هستند. در غیر اینصورت کار فرد دیگری که رهبر ارکستر خواهد بود کاری سنگین است. در مرحله ضبط نهایی موسیقی، مهندس ضبط مسئول کیفیت اثریست که در فیلم شنیده میشود. وی باید قادر باشد که موسیقی را نت به نت دنبال کند. او باید جای تک تک نوازندگان را همراه با میکروفنگذاری شخصاً انجام دهد چرا که با آنها روی کانالهای مختلف میز صدا سر و کار خواهد داشت؛ اگرچه امروزه با پیشرفتهای تکنولوژی شیوههای ضبط نیز بسیار متفاوت است. در مرحله پایانی، آهنگساز موسیقی آماده شده را همراه با تدوینگر به اتاق تدوین برده و بر اساس محاسبات گذشته آن را به دقت در حاشیه صدای فیلم قرار میدهند.
مبحث جایگاه موسیقی فیلم
در مورد این هنر و منزلت آن بحثهای فراوانی وجود دارد. بعضی از منقدین ارزش آن را بالا میدانند. بعضی دیگر از آنجا که موسیقی کلاسیک را بیش از هر شکل دیگر موسیقایی در سینما میشنوند موسیقی فیلم را برداشتی از موسیقی کلاسیک اواخر سده بیستم میدانند. در مواردی، آثاری از موسیقی فیلم که آهنگسازان کلاسیک برجسته خالق آن بودهاند در حوزه موسیقی کلاسیک نیز به نقد کشیده میشود. دمیتری شوستاکوویچ معتقد است:
«مشکلات موسیقی فیلم و موسیقی کلاسیک نظیر هم است، با این تفاوت که موسیقی فیلم سختتر است».
برخی منقدین اما مجموعه موسیقی فیلم را کمارزش میخوانند. آنان معتقدند آهنگسازان برجسته فیلم گاهی در طول یک سال برای سه یا چهار اثر سینمایی موسیقی مینویسند که این تعدد از کیفیت آثار آنان میکاهد. آنها بر این باورند که اکثر موسیقی فیلمها وامدار و اشتقاقی از آثار گذشته هستند.
از این بحث یک سری سئوالهای جدی مطرح میشود. چرا آهنگسازان فیلم سعی در ارائه راه حلهای جدیدی نکردند؟ و در بسیاری موارد به عقب بازگشته و همچنان راه حل واگنر، پوچینی، وردی و اشتراوس را به کار میبرند؟
عموما روی این مطلب توافق وجود دارد که نوآوریهای گذشته در هنرها ناشی از خلاقیتی ناگهانی بوده است. واقعیت در زمینه فیلم این است که فیلم چیزی بیشتر از یک نوآوری است. فیلم تنها شکل جدید هنری است که در هزار سال گذشته خلق شده است. فیلم یک شکل هنری بسیار تجاری است، بنابر این باید راه خودش را بیابد. کارگردانهای فیلم امکان آن را دارند که تجربه کرده و دچار خطاهای جدی ولی آموزنده شوند، آهنگسازها به دلیل آن که آخرین حلقه زنجیر هستند که در هنر فیلم همکاری میکنند، فرصت کمی برای حل مشکلات پیدا میکنند. آهنگسازان فیلم همیشه قربانی صرفهجویی در زمان و هزینهها بودهاند. یک آهنگساز، اپرا را تنها با یک مداد، کاغذ و نیروی تخیل خود مینویسد در حالی که یک آهنگساز فیلم، نمیتواند یک موسیقی فیلم را بدون داشتن فیلم بنویسد. تولید او کاری پر هزینه و در عین حال با فشردگی زمان روبرو است.
سازبندی
سازبندی یا ارکستراسیون در موسیقی به انتخاب و ترکیب سازها برای اجرای یک قطعه موسیقی سازگانی گفتهمیشود.
این کار معمولاً بر دوش آهنگساز است ولی گاه بعضی از موسیقیدانان در سازبندی از کمک یا رایزنی دیگر کارشناسان بهره میبرند.
هکتور برلیوز، ریچارد واگنر، ریمسکی کورساکف از بزرگان سازبندی موسیقی کلاسیک اروپایی هستند.
اپرا
اُپرا آميزهای از موسيقی و نمايش است تا حقيقت به تصوير كشيده شود. از اين رو برای خلق آثار اپرايی بايد در دو بخش موسيقی و نمايش عالم بود تا پديدهای درخور تحسين ايجاد كرد. بزرگان هنر در برتری هر يک از اين دو مؤلفه بر ديگری اختلاف نظر دارند؛ به عنوان مثال ريشارد واگنر موسيقی را در خدمت هدف والای نمايش میداند. با اين حال موسيقی دارای اعجازی است كه با آن، داستانی هرچند ساده به تجربهٔ احساسی عميق و دلانگيز بدل میشود. همچنين داستانها و نمايشنامههای موفق نيز با درآميختن با موسيقی، بقا و عمق بيشتری میيابند.
اپرا مجموعهای است از هنرهای مختلف: موسيقی، ادبيات، فن بازيگری، طراحی صحنه، دكور و كارگردانی. اپرا از ارزندهترين پديدههای جهان موسيقی است. طی چندين قرن اپرا با تحولات فراوان همه گونه رويدادها و سبكهای موسيقی را تجربه كرد و به تكامل رسيد.
اُپِرا هنری است که بر روی یک سکو یا سن نمایشی که هماهنگ و سازگار با موسیقی ساخته شده انجام میگيرد. نمایش اجرایی در اپرا عناصر ویژهٔ تئاتر مانند زمینهپردازی و محیط نمایشی، جامهها، چهرهپردازی و بازیگری را در خود دارد. ولی در اپرا واژههایی که بازگو میشود یعنی اپرانامه (libretto) سخنپردازی گفتاری نبوده بلکه به گونهٔ آوازی و سرودی است. خوانندگان اپرا را یک گروه از همنوایان همراهی میکنند. همنوایان میتوانند یک گروه کوچک سازی باشند یا یک سازگان سمفونیک کامل.
البته امروزه این هنر به مانند گذشته نیست و گاه با سبکهای دیگر موسیقی آمیخته شدهاست یا اينكه به تنهایی و بدون نمایش اجرا میشود.
آوازهای اپرا شامل دو قسمت است:
آريا (Aria) كه قسمت اصلی اپراست و خواننده در آن با آرايشهای آوازی، قدرت و مهارتش را ابراز میدارد.
رسيتاتيف (Recitatif) كه نوعی از فن بيان و مكالمهٔ آوازی است و غالباً پيش از آريا قرار میگيرد. در اپرای ايتاليايی، رسيتاتيف رابط بين دو آرياست:
الف-رسيتاتيف ساده(Recitatif Secco)كه آواز بدون اركستر است و فقط با چند آكورد كوتاه همراهی میشود.
ب-رسيتاتيف آكامپانيه(Recitatif accampagne) كه خواننده به همراهی اركستر میخواند و بيشتر در اپراهای فرانسوی معمول است.
از جمله رهبران ارکستر اپرا میتوان گوستاو مالر را نام برد.
برخی آثار مشهور
آئیدا
اتللو
ارا
ازدواج فیگارو
ایل تراواتوره
پالمیرا ملکه ایرانزمین
پالیاچی
توراندوت
حلقه نیبلونگ
ریگولتو
کارمن (اپرا)
کاوالریا روستیکانا
فلوت سحرآمیز
فیدلیو
لابوهم
لاتراویاتا
لوچیا دی لامرمور
مادام باترفلای
نابوکو
نورما
دونوازی
دونَوازی یا دوئت (به انگلیسی: duet) به قطعهای از موسیقی گفته میشود که در آن دو نفر به هنرمندی میپردازند. در موسیقی کلاسیک این اصطلاح معمولاً برای دو خواننده یا دو پیانیست به کار میرود. اگر دوئت پیانو توسط دو نوازنده روی یک پیانو اجرا شود به آن قطعه چهار دستی گفته میشود.
در دوران رنسانس موسیقی، نوع خاصی از دوئت به نام بیسینیوم (به انگلیسی: bicinuim) متداول بود که در آن معلم و شاگرد به اجرای یک اتود آموزشی میپرداختند.
موسیقی تلفیقی
موسیقی تلفیقی گونهای از موسیقی است که حاصل تلفیق دو یا چند فرهنگ موسیقایی میباشد که همواره تلاش در به هم رساندن موسیفی در دهکده جهانی موسیقی را دارا میباشد به عنوان مثال میتوان به تلفیق موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی کلاسیک که در اینجا بعنوان نمونه میتوان به البوم (مولانا و باخ) اثر داود آزاد یا تلفیق موسیقی اصیل آذربایجان با موسیقی جز که توسط عزیز مصطفی زاده در آذربایجان صورت میگیرد، اشاره کرد.
محسن نامجو و موسیقی تلفیقی اش
از صاحب سبکان این نوع موسیقیایی می توان از محسن نامجو نام برد،که کارش تلفیقی ازموسیقی سنتی و محلی ایرانی با جاز، راک و بلوز است.
وی درباره این فرهنگ موسیقیایی میگوید:"من فكر مي كنم تلفيق، اپيدمي زمانه ما شده. يعني هر موزيسيني براي اين كه بتواند به روز باشد بايد تلفيق انجام بدهد. ولي در تلفيق نبايد فقط ابزار يا سازها تلفيق بشوند، مي شود با يك سه تار تك هم به اين نتيجه رسيد."
سونات
سونات (ایتالیایی: Sonata) ساخته موسیقایی است که معمولا برای ساز تکنواز و یا گروه کوچکی از سازها نوشته شده باشد. معمولا یک سونات در دو یا چهار موومان که همه در یک کلید ولی از لحاظ درونمایه متفاوتاند تصنیف میگردد. سونات چه از لحاظ لغوی و چه از لحاظ اجرا در تقابل با فرم کانتاتا میباشد. واژه کانتاتا به معنای آواز خواندن است و این فرم هم توسط افراد گروه کر یا تکخوان اجرا میگردد، اما سونات که به معنای به صدا در آوردن است فقط برای اجرا به وسیله ساز تصنیف میگردد. این فرم به صورت فزاینده در طول تاریخ موسیقی کلاسیک اهمیت یافته است و از آن برای تفهیم اصول و قواعد آهنگسازی در مقیاسهای بزرگ (نظیر سمفونی) استفاده شد. همچنین برای بیشتر سازهای موسیقی در فرم سونات موسیقی تصنیف شده است.
سازبندی سونات
در دوران باروک سونات غالبا برای یک یا چند ساز و تقریبا همیشه بهمراه قسمت باس (برای سازهای بم نظیر کنترباس و فاگوت) تنظیم میشد. بعد از دوره باروک آثاری که در این فرم ساخته شده بودند به ویژه برای تکنوازی و اغلب موارد ساز کلیدی، یا سازی تکنواز بهمراه یک ساز کلیدی نوشته میشدند. مثلا در دوره کلاسیک سوناتها بیشتر برای پیانو نوشته میشدند و هنگامی که سوناتی برای ساز ویولن نوشته میشد قسمتی هم برای پیانو در نظر گرفته میشد.
سمفونی
سمفونی (به انگلیسی: symphony)، از کلمه یونانی Συμφωνία گرفته شدهاست.
در موسیقی کلاسیک سمفونی به قطعهای ارکسترال گفته میشود که از چند بخشِ مجزّا بهنام موومان تشکیل شدهباشد. هر سمفونی دارای فرمِ سونات است. فرم سمفونی درحقیقت همان فرم چهاربخشی یا چار موومان است. قدمت آن به قرن هجدهم میلادی در اروپا بازمیگردد. یوهان سباستین باخ، یوزف هایدن، موتزارت، و بهویژه بتهوون در شکلگیری آن تأثیر بهسزایی داشتهاند.
پرلود
پرلود (به انگلیسی: Prelude) یک ساختهٔ موسیقایی است، که اغلب کوتاه و عموماً قبل از یک قطعهٔ طولانی دیگر نواخته میشود. این اصطلاح به طور کلی برای هر قطعهای که قبل از اجرای موسیقیهای مذهبی، غیرمذهبی و اپرا اجرا میگردد به کار برده میشود.
در قرن هفدهم ارگنوازن به طور خاص شروع به نوشتن پرلودهایی با ساختار آزاد برای فوگهای پیچیدهٔ خود کردند.
برجستهترین آهنگساز در این فرم، یوهان سباستین باخ، به هر پرلود شخصیت مجزای خویش را بخشیده: گاهی نزدیک به آریا و زمانی توکاتا و موسیقی رقص.
پرلودهای فردریک شوپن و کلود دبوسی، کوتاه و خود معرف و در شخصیتهای جدا، اما در یک حال و هوای خاص نوشته شدهاند. شوپن اتودهایی نوشته که از لحاظ ساختمانی اندکی با پرلودهای او تفاوت دارند. در حالی که پرلودهای دبوسی دارای عناوین توصیفی خاطرهانگیز و گاهی اوقات ساختار راسپودی مانندی هستند.
دمیتری شوستاکویچ نیز از آهنگسازانیست که در قرن بیستم در این فرم قطعات شاخصی نوشته است.
مینوئت
مینوئت (به انگلیسی: Minuet) یک نوع رقص عامیانهٔ فرانسوی، با وزن سهضربی آرام است که پس از سال ۱۶۵۰ میلادی توسط لودویک چهاردهم مهمترین رقصی درباری تبدیل شد. در قرن هجدهم این رقص در آلمان نیز متداول شد و یکی از بخشهای مجموعه رقصها (سوئیتها) در آثار باخ و هندل شد.
پیشنوا
پیشنو یا اُورتور (به انگلیسی: Overture) قطعهای سازی است که به عنوان مقدمه برای اپرا، اوراتوریو، باله و سایر آثار دراماتیک یا به عنوان یک قطعه مستقل اجرا میشود و معمولاً شامل نغمههای اصلی آن اثر است. این قطعه در اجراهای نمایشی زمانی که هنوز پردهٔ نمایش بالا نرفتهاست، توسط ارکستر اجرا میشود.
در موسیقی ایرانی، از اواخر دوره قاجاریه، برای اولین بار توسط درویش خان مقدمهای به نام پیشدرآمد قبل از درآمد اجرا میشود.
کنسرتو
کُنسِرتو (اصل تلفظ ایتالیایی: کُنچــِرتو) قطعهای موسیقی است برای ارکستر و یک ساز تکنواز (معمولاً پیانو یا ویولن، ویلونسل و یا فلوت )، معمولاً در سه موومان تصنیف شده است. نقش ارکستر در مجموع همراهی ساز تکنواز است و به همین ترتیبب ساز تکنواز نقش کلیدی را طی تمام قطعه ایفا میکند.
نغمه معرف
نغمه معرف یا لحن معرف یا لایتموتیف (از آلمانی leitmotiv به معنی نغمه راهبر یا شاخص) قطعهای کوتاه و تکرار شونده است که در برخی از کارهای موسیقی برای اشاره به شخصیتی یا مکانی یا اندیشهای بهکار میرود.
لایتموتیف بدینترتیب نشانهای میشود که با هربار حضور، اجرا شنونده را بهیاد آن شخصیت یا مکان یا اندیشه میاندازد.
نغمه معرف ایدهای موسیقایی که در یک قطعه موسیقی، معمولاً اپرا، برای تداعی شخص و شیء و احساس و مانند آن تکرار میشود. اگرچه نغمه معرف معمولاً نغمه کوتاهی است، ولی گاه به صورت ضرب یا آکورد خاصی هم بکار میرود.
نغمه معرف را نخست کارل ماریا فون وبر آهنگساز آلمانی بکار برد ولی مشهورترین کاربرد آن در اپراهای واگنر است.
دستگاه
دستگاه موسیقی (به انگلیسی: Tuning system) نظامی است که مشخص میکند کدام پرده و نیمپرده ها به هنگام نواختن موسیقی مورد استفاده قرار میگیرند.
مقام
مقام در موسیقی، پردهٔ سرود را میگویند که در زبان فرانسه آن را مود میخوانند.
دوازده مقام به شرح زیر است:چه کسی؟
راست
شباب، صفاهان
بوسیلک
عشاق
زیر بزرگ
زیر کوچک
حجاز، باخزر
عراق
زنگله، نهاوند
حسینی
رهاوی
نوا
در مرآة الخیال نام دوازده مقام موسیقی به شرح زیر آمده است.
راست
عشاق
بوسیلک
نوا
اصفهان بزرگ
زیرافکن
عراق
زنگوله
حسینی
راهوی
حجازی
در نصاب الصبیان مقامهای موسیقی این گونه نام برده شده است.
عشاق و مراقد و حسینی است چو راست / در پرده بوسیلک، رهاوی و نواست / تا گشت رواج در صفاهان و عراق / زنگو و حجاز، کوچک اندر بر ماست
در بعضی از منابع هم از پردههای دیگری مانند خراسان، دلنواز و ... نام برده شده است.
راستی بستان مقام دلنواز است این زمان / خوشنوایی در مقام دلنواز آغاز کن
دستگاه ماهور
دستگاه ماهور یکی از گستردهترین دستگاههای موسیقی ایرانی است و در ردیفهای گوناگون در حدود ۵۰ گوشه دارد. دستگاه ماهور به علت حالت و ملودی روانی که دارد اغلب به صورت موسیقی شاد در جشنها و اعیاد نواخته میشود. این دستگاه دارای گوشههای متنوعی است که با مقامهای کاملاً متفاوت در سه بخش بم، میانی و زیر اجرا میشود. ناگفته نماند تمام گوشهها به وسیلهٔ فرود به درآمد رجعت میکنند.
طبق تعبیر متافیزیکی استاد مجید کیانی درباره ی موسیقی ایرانی ، "ماهور" آغاز روز، آغاز زندگی، شور و جوانی، غرور و توانگری، بی نیازی، سلحشوری و استغنا است. (مقام استغنا در هفت وادی عرفان)
ماهور «دو
ماهور دو، ماهوری است که گام آن از دو شروع میشود. یعنی نت شاهد آن دو میباشد و در تار وسهتار با کوک «دو-سل-دو-دو» نواخته میشود. در ماهور دو همه پردهها همنام نتها هستند یعنی به ترتیب دو – ر – می– فا - سل – لا - سی – دو. به بیان دیگر ماهور دو همانند گام ماژور دو در موسیقی کلاسیک است.
ماهور «ر
برای ویلن و کمانچه معادل آن ماهور «ر» میباشد که شاهد آن نت «لا» است و نت های «فا» و «دو» نیز دیز میشود.
گوشههای اصلی و زیر مجموعههای آنها
درآمد: ( نت شاهد آن نت اول گام است یعنی «دو»)
گوشه گشایش(داد): ( نت شاهد آن نت دوم گام است یعنی «ر»)
گوشه شکسته: ( نت شاهد آن نت پنجم گام است یعنی «سل»)
گوشه دلکش: ( نت شاهد آن نت پنجم گام یعنی سل است )
گوشه عراق: ( نت شاهد آن نت هشتم گام یعنی دو است )
گوشه راک: (شاهد و ایست آن نت دو یک اکتاو بالاتر از شاهد و ایست درآمد است)
گوشه فیلی: (شاهد آن فاصله درست پنجم بالاتر از درآمد یعنی «سل» میباشد و ایست آن می کرن که البته درصورت بازگشت به ماهور ایست آن مطابق با ایست ماهور خواهد بود)
گوشههای ضربی
کرشمه
مجلس افروز
خسروانی
چهار پاره
زنگوله
نام گوشه و رنگها
درآمد
کرشمه
آواز
مقدمه داد
داد
مجلس افروز
خسروانی
دلکش
خاوران
طرب انگیز
نیشابورک
نصیرخوانی - توسی
چهارپاره - مرادخوانی
فیلی
ماهور صغیر
آذربایجانی
حصار ماهور - ابل
زیرافکن
نیریز
شکسته
عراق
نهیب
محیر
آشورآوند
اصفهانک
حزین
کرشمه
زنگوله
راک هندی
راک کشمیر
راک عبداله
کرشمه راک
سفیر راک
رنگ حربی
رنگ یک چوبه
رنگ شلخو
ساقی نامه
دستگاه شور
دستگاه شور، از دستگاههای موسیقی ایران است.
غالب آوازهایی که خواننده آموزش ندیده ایرانی میخواند و بیشتر آوازهای محلی از مناطق مختلف ایران در یکی از مایههای این دستگاه و یا گوشهها و دستگاههای مشتق شدهاز آن میگنجد، از این رو این دستگاه را مادر موسیقی ایرانی هم خواندهاند.
به لحاظ حسی طبق تعریف استادمجید کیانی دستگاه شور آغاز شب است و آوازهای آن ادامهی راه و این آغاز هستی و آفرینش است. تلاش است، جستجو است و طلب. (مقام طلب در هفت وادی عشق)
در میان دستگاههای ایرانی شور از همه گستردهتر است. زیرا هر یک از دستگاهها، دارای یک عده آوازها و الحان فرعیست ولی شور غیر از آوازهای فرعی دارای ملحقاتیاست که هر یک به تنهایی استقلال دارد. آوازهای مستقلی که جزء شور محسوب میشود و هر یک استقلال دارد از این قرار است: ابوعطا، بیات ترک، افشاری، بیات کرد و دشتی.
آواز بیات ترک در پردههای شور نواخته میشود و جزو ملحقات آن طبقه بندی میشود، ولی چون از نظر شنوایی حسی شبیه دستگاه ماهور ایجاد میکند، برخی قایل به طبقه بندی آن تحت دستگاه ماهور هستند. در مکتب آوازی اصفهان آواز بیات ترک در مشتقات دستگاه ماهور به حساب میآید اما در مکتب تهران، مایه بیات ترک را جزء دستگاه شور به حساب میآورند.
آواز بیات ترک
آواز (بیات) زند، که از دورهٔ قاجار به بعد بیات ترک نیز نامیده می شود، از آوازهای چهارگانه دستگاه شور است. عارف قزوینی در دیوانش مینویسد: «بیات زند که بدبختانه بیات ترک معروف است؛ در صورتی که روح ترک از چنین آواز و این آهنگ خبر ندارد و قول میدهم آن را در هیچ یک از ممالک و حتی بادیهنشینهای ترک نخواهید شنید. دور نیست که بعضی از ایرانیان بیگانهپرست در موقع استیلای ترک ها برای اینکه شاید این آهنگ به گوش یکی از سلاطین مغول خوش آمده است از راه تملق آن را به اسم ترک خواندهاند.»
بیات زند از لحاظ رابطهٔ فواصل با درآمد، قدری یکنواخت به گوش میرسد. نُت شاهد آن، درجهٔ سوم گام شور، و نت ایست آن، درجهٔ هفتم آن است.
هم رود زنان به زخمه راندن هم فاختگان به زَند خواندن
بیات زند به دلیل نزدیکی به ماهور، قابلیت اجرایی بسیاری از گوشههای ماهور را دارد. بیات زند تنوعی در تغییر بنیهٔ شور است که در انتها نیز به شور ختم میشود؛ زیرا اختلافی در فواصل شور وزند (با علامت تغییر دهنده) وجود ندارد.
فواصل بیات زند را دوم و سوم بزرگ، چهارم و پنجم درست، ششم بزرگ، هفتم نیم بزرگ و هنگام تشکیل میدهند که با رعایت تطابق فواصل با مقام ملایم دلگشا در موسیقی مقامی منطبق است. از معروف ترین اجراهای بیات زند گل صدبرگ اثر شهرام ناظری است
هوای خونه
با چشمایی که آرامش ندارن
تمومِ زندگیمو زیر و روو کن
شروعِ آرزوهای تو می شم
برام پایانِ خوبی آرزو کن
پُر از آرامشم تا خیره می شم
به چشمای تو وقتی غرقِ خوابی
تو رویایی شبیه واقعیت
یه تلفیق از سکوت و اضطرابی
توو روزایی که دلتنگِ تو هستم
ازم احساسِ دلتنگی رو کم کن
منم که از خودم دورم یه عمره
بیا آیینه رو شکلِ خودم کن
یه عمره تووی رویای منی و
حضورت خوابمو تعبیر کرده
با عطرِ خوبِ دستای تو انگار
هوای خونه هم تغییر کرده
تمومِ عمرو توو این خونه با من
بمون و سادگی هامو بغل کن
من امشب غرقِ دریای تو می شم
توو آغوشت منو آهسته حَل کن
محمد گوهری
--------------------------------------------------------------------------
لبخند بزن
رویای من این شبها
هم رنگِ یه کابوسه
اینجا دلِ من هر شب
با دلهره مأنوسه
تصویرِ خیالِ من
خاکستری و زرده
لبخند بزن شاید
رویای تو برگرده
توو وحشتِ این شبها
آغوشتو کم دارم
از فاصله دلگیر و
از دلهره بیزارم
لبخند بزن شاید
این دلهره کمتر شه
هر کار کنم باید
این روز و شبا سر شه
با خنده ی کوتاهت
یک معجزه رخ می ده
لبخند بزن ، قلبم
از فاصله ترسیده
هر جور شده باید
عادت بشه تنهایی
اما چه کنم دائم
حس می کنم اینجایی
محمد گوهری
--------------------------------------------------------------------------
دلواپسم
بی خوابم از دلـواپـسی وقتی
پاهای تو سمتِ خطر میره
میترسم اون روزی بفهمی که
حتی واسه جُـبرانـشم دیره
باید همینجا قبلِ هر کاری
این راهِ طوفانی رو برگردی
این جادّه هم بیراهه ی درده
کافیه هر چی که خطر کردی
یک عمر دلبستن تهـِـش چی بود؟
جُـز اعتمادِ پُـشتِ پا خورده
چی مونده واست بعد از اون روزا ؟
جُـز روحِ غمگینی که آزُرده..
هر دفعه زخمِ تازه ای خوردن
هر دفعه از، این زندگی عاصی...
چَن بار باید بشکنی از درد
تا مَــردُمِ دنیا رو بشناسی؟
بی خوابم از دلواپسی هر شب
وقتی دلت راهش رو کج میره
برگرد راهو ، واسه برگشتن
حتی یه لحظه دیگه هم دیره
محمد گوهری
با چشمایی که آرامش ندارن
تمومِ زندگیمو زیر و روو کن
شروعِ آرزوهای تو می شم
برام پایانِ خوبی آرزو کن
پُر از آرامشم تا خیره می شم
به چشمای تو وقتی غرقِ خوابی
تو رویایی شبیه واقعیت
یه تلفیق از سکوت و اضطرابی
توو روزایی که دلتنگِ تو هستم
ازم احساسِ دلتنگی رو کم کن
منم که از خودم دورم یه عمره
بیا آیینه رو شکلِ خودم کن
یه عمره تووی رویای منی و
حضورت خوابمو تعبیر کرده
با عطرِ خوبِ دستای تو انگار
هوای خونه هم تغییر کرده
تمومِ عمرو توو این خونه با من
بمون و سادگی هامو بغل کن
من امشب غرقِ دریای تو می شم
توو آغوشت منو آهسته حَل کن
محمد گوهری
--------------------------------------------------------------------------
لبخند بزن
رویای من این شبها
هم رنگِ یه کابوسه
اینجا دلِ من هر شب
با دلهره مأنوسه
تصویرِ خیالِ من
خاکستری و زرده
لبخند بزن شاید
رویای تو برگرده
توو وحشتِ این شبها
آغوشتو کم دارم
از فاصله دلگیر و
از دلهره بیزارم
لبخند بزن شاید
این دلهره کمتر شه
هر کار کنم باید
این روز و شبا سر شه
با خنده ی کوتاهت
یک معجزه رخ می ده
لبخند بزن ، قلبم
از فاصله ترسیده
هر جور شده باید
عادت بشه تنهایی
اما چه کنم دائم
حس می کنم اینجایی
محمد گوهری
--------------------------------------------------------------------------
دلواپسم
بی خوابم از دلـواپـسی وقتی
پاهای تو سمتِ خطر میره
میترسم اون روزی بفهمی که
حتی واسه جُـبرانـشم دیره
باید همینجا قبلِ هر کاری
این راهِ طوفانی رو برگردی
این جادّه هم بیراهه ی درده
کافیه هر چی که خطر کردی
یک عمر دلبستن تهـِـش چی بود؟
جُـز اعتمادِ پُـشتِ پا خورده
چی مونده واست بعد از اون روزا ؟
جُـز روحِ غمگینی که آزُرده..
هر دفعه زخمِ تازه ای خوردن
هر دفعه از، این زندگی عاصی...
چَن بار باید بشکنی از درد
تا مَــردُمِ دنیا رو بشناسی؟
بی خوابم از دلواپسی هر شب
وقتی دلت راهش رو کج میره
برگرد راهو ، واسه برگشتن
حتی یه لحظه دیگه هم دیره
محمد گوهری